دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا _ اشعار دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka


هنگامی که

معشوق رخ بگشاید

در آن عجب و تعجب آید

که آنهمه آشتی از چیست ؟

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

می گویند که امروز هست

روز جهانی قربانیان خشونت

پرسیدم ، زمادر خویش

که این روز با نام جهانی اش چیست؟

او گفت : عزیزکم

یادت هست که دیروز

کتک خورده بود

کوکب خانم ، از همسر خود

گفتم : بله مادر

شکسته بود دست و بازویش

گفت : یادت هست ، آن روز

همسایه روبرو

فلک کرده بود ، بچه هایش

گفتم : بله مادر

شده بودند خورد و کبود ، بچه هایش

گفت : دیدی که امروز

نشان میداد تلویزیون

آن سیاه پوستانی که شکنجه شدند

 به دست سفید پوست

گفتم : بله مادر

غمگین شد دلم ، از بهر آن مظلومان

مادرم گفت : بله کودک دلبندم

بسیاری از مردم دنیا

متاثر شدند از بهر ایشان

تا که شدند ، حامی ستم دیدگان

و امروز را نهادن

روز جهانی قربانیان خشونت

که شاید مرحمی دل آرا شود

از بهر دل زخم خورده ایشان

( دل آرا شرکاء )

 ^.^.^.^.^

اولین تجربه غذا خوردن کودک نوزاد ، لحظه زیبا و دیدنی و شیرینی است.

 و این لحظه بیاد ماندنی را با عکسی از او ثبت کرد .

شعر و ترانه بَه بَه  از بانو دل آرا شرکاء ،

تقدیم می کنم

بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

ای جوووون

کوچولو من

میزنه بال بال

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

عشق دل آرای من

می تپه دلش برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

ای جوووونم

کوچولو من

 میزنه تاپ تاپ دلش

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

یواش یواش یواش تر

عشق شیرین زبون مادر

واسه تو یکی یه یدونه

هست یه عالمه بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

( دل آرا شرکاء )


delara sh

دلارا شرکا

nghvh
nghvh av;hM

یثمشقش

یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا

delara

دلارا


delara shoraka

جلوه ای کرد رخ شیرین

چون قندت

همی آشفت ، گیسویت

هم گفت

از آن رخ سیمینت

از آن زیبایی بی مثالت

از آن نغمه شیرینت

از آن تمثیل دلربا یت

( دل آرا شرکاء )

نشسته بودیم

گرداگرد تلویزیون

که ناگاه پخش شد

این خبر از تلویزیون

به گزارش خبرنگار ما

در ادامه از جلوی دیدگان ما

می گذشت تصاویری از یک فاجعه

مردمان را می دیدیم بی سرپناه

در ویرانه ای خراب

صدمه دیده بودند

آن مردمان شک زده

در آن مصیبت و غم

عزیزان از دست رفته

لحظه به لحظه

گزارش می داد خبرنگار

از احتیاجات آن مردم گرفتار

او بود دوشادوش مددرسانان

آتش نشان و هلال احمر و اورژانس

در آن منطقه که نبود هیچ امکاناتی

آنها بودند در تلاطم و نجات انسانهای بیگناه

کلمه انسانیت در این لحظه

برایم شد معنا

با کدامین واژه می توان

تقدیر کرد از شما انسان های

پر از مهر و فداکار و دل آرا

فقط می توانم بگویم

تو را سپاس

ای انسان نیک سرشت

شما را با جوهره ای

از طلا باید نوشت .

( دل آرا شرکاء )


delara sh

nghvh

دلاراشرکا _ delara


delara shoraka

 

یک عدد گل سرخ چیدم

از برای دل خواهر

بردم آنرا و تقدیم کردم به خواهر

چه خندان شد چشمان خواهر

چون غنچه گل سرخ

باز شد لبان خواهر

بو کشید عطر دل آرا ی آن گل ، خواهر

مرا در آغوش خود کشید

آن مهربان خواهر

مرا بوسید

دوست دوست داشتنی من خواهر

هر دو با هم گفتیم

دوستت دارم خواهرم

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی

وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی

بر روی صدف جواهر نشان هستی

تو شاه نشین نشین شده بودی

در آن رویای محال هستی

تو و اون لحظه دیدار تو

مرا شاد و مسرور کرد

( دل آرا شرکاء )

delara sh
ng Hvh

ng Hvh av;hM

دلارا شرکاء
یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا _ دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka

تو را در رویا یا حقیقت میبینم

تو را در آن جاده بی انتها میبینم

آغوش غریب تو را

بر لب صحرا می بینم

از آن محال دل بریدم و اندیشیدم

بالهایم کجاست من بی تو میمیرم

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

در روزی زیبا

که میخواندن گنجشک ها

در معبر پیاده ، دیدم

جوانکی بر زمین فتاده

با چهره ای لاغر و رنگ پریده

در لباسی ژنده و آلوده

او ، از حال کنون خود ، بی خبر بود

او گیج و منگ ، در دام اعتیاد فتاده بود

او تنها بود و گرفتار

هر چند بود گنهکار و سیه کردار

آخر کجایند آن پدر و مادر

که او را پروراندن

و او ، اکنون فتاده در دام اعتیاد

امروز که روز جهانی

مبارزه با مواد مخدر است

حال آن جوانک تاثر داشت

کاش هر پدر و مادری

اکنون آگاهی دهد به فرزند دلبند

از فریب و وسوسه هولناک دیو اعتیاد

شاید که نجات یابد

جگر گوشه او در فردا

( دل آرا شرکاء )

delara sh

ng Hvh

nghvh av;h


دلارا شرکاء
یثمشقش


دلاراشرکا _ اشعار منتخب و خاص

delara

دلآرا


دلاراشرکا  اشعار منتخب و خاص
delara shoraka

تو را ناگهان دیدم و پسندیدم

آن نگاه زیبایت را

آن شور و عشق و مستی را

دیدم و پسندیدم

ناگهان دل آرای قلبم شدی

تو شدی مونس شبهام

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

مادر

مادرم در وصف عشق تو

قلم را لغزاندم بر روی کاغذ

جوهرش ، رنگش را باخت

در مقابل مهر و صفایت

مادرم می نویسم از توکه 

شروع زندگی منی

تو که از جان و تن خود

بخشودی بر من جان دل آرا

هم تو هستی برایم

استوره ای دل آرا

مادرم ای باعث

سرسبزی و خرمی دلم

قدم هایت را با بوسه هایم

گلباران می کنم

و دستان زحمت کشت را

بر چشمانم می کشم

مادرم تو تا ابد

در قلبم هستی جاری

( دل آرا شرکاء )

delara sh

ngHvh

ngHvh av;h

دلارا شرکاء

nghvhav;h

یثمشقش

دلاراشرکا

delara

دلار ا


delara shoraka

آرام و خرامان

میرفتم بالا از آن پله ها

آن پله های موفقیت و شکوفایی

در عصری طلایی

می نگرسیتم آن آثار

باقی مانده از تخت جمشید

در آن طلوع خورشید

که با من می گفت

می توان بهترین بود دل آرا

در هر زمان و جای که هستی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

دل زشوق دیدار تو پرگشود

هم از آن آشیانه

ره بپیمود

دل زتمنای دیدار تو

( دل آرا شرکاء )

delara sh

nghv h

nghv h av;h

دلارا شرکاء

یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا

delara

دلارا


delara shoraka

محو تماشای توأم

تویی که در راستای زمانم

بنشسته ای خوش

گو غم غریبی و غربت

از توست ، از آن

برکت توست

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

دوباره دلم عزم سفر کرد

به سوی آن شهر و کوهپایه

بر لبم لبخند نشسته بود

از تصور دیدن آن

کوه و جنگل و شهر دوباره

در دلم می خواندم نغمه های دل آرا

وَه که چه زیبا بود

آسمان آن شهر در بهار پارسال

تا که رسیدم به آن شهر و دیار

و دیدم بُرج هایی ، سر به فلک کشیده

بَر بٌلندای آن کوه از وسط نیمه شده

حمل میکرد جرثقیلی

تکه های مانده باقی

از آن کوه رویایی

و از سویی بار میزد کامیونی

تکّه های مانده باقی

از جنگل آن حوالی

دگر آبی نبود آسمان آن شهر

در کنار آن بیابان

آلوده بود ، هوای آن شهر

دلم غمگین شد ، از آن همه ظلمی

که رفته بود بر طبیعت

اشکم را فرو ریختم

و بر دلم نوید دادم

که شاید دوباره ، شُد بیابان زدایی

از آن شهر و منطقه

شاید که فردا ترمیم شٌد

 آن لتمه های رفته

هر چند که دگر نیست

 آن کوه برافراشته

( دل آرا شرکاء )       


delara sh

nghvh

nghvh av;h

دلارا شرکاء

یثمشقش


دلاراشرکا _ دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka

خوشا آن دمی که دل

از آن یار باشد

خوشا آن لحظه موعود

خوشا آن لحظه تیر رس

و آن چاشنی تاروپود

تو در جواب آیی

تو در رکاب آیی

تو در آن لحظه موعود

خوری سوگند جاودانه

تو در آن جام مینا بنگری

و از هستی خویش بدانی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

ایرانم ای وطنم

می کشمت به زیبایی

می بینمت در شکوفایی

در خاک ارزشمند تو

می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی

هم غنی و وسیع و دل آرایی

هم شکوهمند و سزاواری

ایران ای همه شکوه و افتخار من

همیشه باشی برقرار

همیشه باشی در اقتدار

( دل آرا شرکاء )

 

delara sh

ng Hvh

ng Hvh av;hM

دلارا شرکاء

یثمشقش ساخقشنش


دلاراشرکا _ شعر عاشقانه

delara

دلآرا


دلاراشرکا شعر عاشقانه

delara shoraka


هم جاریست بر لبم

آن نغمه های شیرین تو

در آن چکاوک دل کند آواز

رخ سیمین توست در دلم پیدا

نازنینم امروز عشق تو

جاری شد

در نغمه های شیرین دل آرا

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

آرام گشودم دو پلک لرزان ام را

می زد دوباره نبض ضربان زندگی

چرخید نگاه پراز شوق ام

و خیره ماند بر روی آن کیسه سرخ 

مینگرسیتم ، آن قطرات سرخ

می چکید قطره قطره ، آن الماس سرخ 

می تراوید جرعه جرعه

به درون پیکره نیمه جان ام

پوشانده بود اشک سپاس

روح و دل و جان ام را

از تو انسان نیک سرشت

که با اهداء خون خود

بخشودی به جان دل آرا

آغاز یک زندگی دوباره 

( دل آرا شرکاء )

24 خرداد ماه


delara sh

ngHvh

ngHvh av;h

دلآرا شرکاء

یثمشقش


دلاراشرکا _ شاعر معاصر زن ایرانی

گشودم پنجره را

به سمت زیبایی دل

دوختم نگاه م را

به پگاه صبح

و لبخند زدم دل آرا

به نسیم دلنشین صبح

( دل آرا شرکاء )

 

 دیدم از دور

آن همسایه مهربان

شوقی از درون

فرا گرفت مرا

دادم سلامی زیبا

بر آن همسایه دل آرا

بود وجود او گرما بخش

در همسایگی ما

آرام بود و با فرهنگ

و با گذشت بسیار

همیشه باشی سلامت و پایدار

ای همسایه با فرهنگ و دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا شاعر معاصر زن ایرانی

ahuv
ahuv ck luhwv
nghvhav;h
n;gli khf
auv khf
hauhv khf
,dnd, khf
;gd\ khf