روزی از روزهای زیبای بهار
عزم سفر کردیم
به سوی جنگل های شمال
خوشحال بودیم و خندان
رفتیم به سوی جنگل گلستان
داشتم خاطراتی مبهم و دل آرا
از آن جنگل های زیبا
آخر می گذشت سال ها
از آخرین سفرم به ان جنگل ها
رفتیم و رفتیم ساعت ها
و بیشتر و بیشتر شد درخت ها
تا که دیدیم خود را در جنگل رویا
هوای تازه و دل آرا
پیچیده بود همه جا
می وزید نسیمی خنک
خواست دلمان که بنشینیم
در آن فضای زیبا
در این منوال دوخته شد
چشمانمان بر زمین
تا که می رفتیم
بود زباله ها بر زمین
تا که شدیم خسته
پیاده شدیم از ماشین
رفتیم مسیری تا انتها
که شاید در دورترها
پای درختان باشد تمیز و دل آرا
پا که می گذاشتیم بر زمین
فرو میرفتند زباله ها در زمین
پیچیده بود بوی نامطبوع
در فضای جنگلی که بود
روزی بکر و زیبا
با منظره ای دل آرا
( دل آرا شرکاء )
Delara shoraka
21 مارس و یک فروردین
روز جهانی جنگل گرامی باد
می گفت نازنین مادرم
نگاه کن به آب روان
و بسپار غمهایت را به آن
نگاه کن به آسمان
و دلت را بگشا چو آن
نگاه کن به سبزه
و بدان که زندگی
سبزه و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
یثمشقشساخقشنش
nghvhav;h
ahuv uwv phg phqv hdvhk
ahuv
o,hkkni
auv
svhdkni
svhda
دلاراشرکا
دلم خانه ای ست
دل آرا
با خورشیدی زیبا
تنورش هست
پر از هیزم معرفت
و گرمایش هست
از عشق و صداقت
( دل آرا شرکاء )
با نگاهی دلبرانه
خواندم تو را عاشقانه
آه که تو چه دل آرایی
آه که تو چه رعنایی
آه که تو همندیم دل آرایی
( دل آرا شرکاء )
ahuv
auv ;,jhi
nghvhav;h
ngk,aji uharhki
دلاراشرکا
متن عاشقانه
متن شعر عاشقانه
می گذشتند خاطرات دل آرا
چون صفحه فیلمی
بر روی پرده سینما
تمام آن لحظات تلخ و شیرین
تنهایی و هیجان
یأس و شوق
سرد و گرم
سکوت و فریاد
پخش می شد
در آن لحظه سکوت
من آبی ام
من لبریزم
از شعر و سروده دل آرا
( دل آرا شرکاء )
می گذرد زمان و دقایق
می رود در رودی همچون قایق
دریاب لحظات کنون
که تو را کند لایق
هم زندگی کن دل آرا
هم خوبی کن دل آرا
( دل آرا شرکاء )
بتاب ای یار مهربان
در تنهایی شب هایم
همچون فانوسی درخشان
در تاریکی و هجران
و مرا سرمست از
با خود بودن کن
بتاب تو دل آرا
در شب های دل آرا
( دل آرا شرکاء )
ljk uharhki
ljk auv
ljk cdfh
ahuv
auv
nghvhav;h
ایران
ایران ای سرزمین دل آرا
ای روشنی دلها
ای رسته از پلیدی و ظلم و ستم
ای که در اوج بودنت
خواست هر فرزندت
ای جاری شده از مهر مردمانت
ایران وطنم
تو را ساخته اند به زیبایی
مردمانی خوب
در اعصاری طولانی
چه سربلند و رویایی
هست آن عزت و شرف
در وجود هر ایرانی
ایران ایرانم
در هوای پاکت
قلبم می تپد
فقط در عشق تو
سرزمین دل آرا
( دل آرا شرکاء )
دلاراشرکا شعر عاشقانه زیبا
بودم در خواب و اغماء
به ناگه مرا خواند صدایی ظریف و زیبا
بگفت که من پرستار توأم امشب
بر بالین توأم امشب
تا که تو به خود آیی به سلامت ، امشب
باز اغماء مرا با خود برد به رویا
دوباره مرا به خود آورد
صدایی با محبت و گیرا
جویای حالم شد با احساسی زیبا
آرام گشودم لبهایم لرزانم
و گفتم خوبم
بگفت پزشکم به آرامی
که شب گذشته است از نیمه
خبردار احوال تو شدم در خانه
سراسیمه خود را رساندم به بالین تو
دوباره محو شد تصویر و صدای او
پزشک و پرستارم بودند در تکاپو
بعد از ساعت ها در اغماء
همان صدای زیبا خواند مرا
آرام گشودم دو چشمم را
دوباره سلام می کرد زندگی
با آن شور و عشق همیشگی
هم اکنون می نویسم
از تو پزشک یگانه دلسوز
و از تو پرستار نمونه جان سوز
جان تازه گرفت دل آرا
از عشق و تلاش شما
سپاس ای مهربان پزشک م
سپاس ای نازنین پرستارم
( دل آرا شرکاء )
سنجاقک
وه که چه آسمان دل آراست
با وجود آن سنجاقک های زیبا
در آن چمنزار سرسبز رویا
شده بود مفتون دلم
در چرخش و رقصیدن های
آن سنجاقک های
رنگارنگ زیبا
( دل آرا شرکاء )
ahuv ck
auv
nghvhav;h
n;gl uharhki
o,hkkni