گشودم پنجره را
به سمت زیبایی دل
دوختم نگاه م را
به پگاه صبح
و لبخند زدم دل آرا
به نسیم دلنشین صبح
( دل آرا شرکاء )
دیدم از دور
آن همسایه مهربان
شوقی از درون
فرا گرفت مرا
دادم سلامی زیبا
بر آن همسایه دل آرا
بود وجود او گرما بخش
در همسایگی ما
آرام بود و با فرهنگ
و با گذشت بسیار
همیشه باشی سلامت و پایدار
ای همسایه با فرهنگ و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
سلام.
من عاشق این داستان شدم.
میخواستم از اردیسم بیشتر بدونم.
لطفا بیا تو وبلاگم و برام توضیح بده.
خیلی ممنونم.
خدافظ
به نظر جالب میادباید ادامش بدم
سلام تا این جای دا۳تانتا که خوندم خیلی قشنگ بود. من تا الان ارد را نمیشناختم خیلی خیلی جملات قشنگی داره
آوا جان خوشحالم خوشت اومده . آره حکیم ارد بزرگ را من هم خیلی دوست دارم و یا بهتره بگم عاشق اندیشه هاشونم .