دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا _ delara

دلارا

delara


delara shoraka

شیره خونین درخت

در دشتی افسوس برانگیز

بریده دیدم پیکر

درختان دل انگیز

می کشیدند و می بردند

الوارهای آن درختان نگون بخت

با قصاوت و نادانی مضاعف

شیره ای سرخ رنگ

جاری بود از تنه یکی از آنها

آن خون سرخ رنگ

داشت فریادی بی صدا

بی شک هر که برید درختی زیبا

او را کشته است در دنیا

دستی کشیدم

بر روی آن تنه نازنین درخت

دستانم آغشته شد

به شیره خونی رنگ

با آن شیره خونین درخت

نوشتم از آن ظلمی که بر او رفت

من میکارم درختی چون تو دل آرا

که سرمست کند همه دل ها را

نگهدار توأم ای درخت زیبا

تا که تو را به سپارم به نسل فردا

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

امشب باز من تنهام

همچون هزار سالی که گذشت

خنده های من کو

شادی و لبخند دل آرا کو

باز من تنهام

و میدانم روزی از آن افق

همیشه تنهایی خواهی آمد

با سرود دل انگیز رویاهام

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^

به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی

شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا را  تقدیم میکنم .

 

اشک از دو گونه اش جاری بود

آخر او را دل هوایی بود

هوای آن یار سفر کرده

که هنوز یادش

در دل او بود زنده ،

وقتی شده بود ، با او نامزد

او جوانی بود خوش قامت

دلیر و پر همت

تا که کرد ، عزم رفتن

به جبهه های نبرد

با دل و شجاعت

تا که دفاع کند از میهن

تا به ناموس ، نرسد دست نامحرم

و چه دیر می گذشت

آن روز ها و ماه ها

و بعد از آن همه ندیدن ها

آن بی خبری ها

برگشت آن یار دل آرا

از جنگ با صدامی ها

با شوق دوید به سوی همسر

همسری که شده بود نحیف و لاغر

از زخم هایی که خورده بود بر پیکر

صدای خوش همسر

دیگر نبود مثل گذشته

گرفته بود و خس خس میکرد سینه

گره می خورد آن نوایش

با سرفه های پی در پی بی امانش

از آن روز نفس همسر

بسته شده بود به آن

کپسول های اکسیژن

آخر هنگام مبارزه دلاور مردانه

شده بود شیمیای

در آن جنگ ناعادلانه

بدنش پر بود ز آثار تاول ها

که میگفت از آن

مسمومیت با گازهای شیمیایی

هرگز درمان نداشت آن درد شیمیایی

بود کمیاب و گران داروهای شیمیایی

از آن روز همسر بود بیمار

 و نداشت خواب راحت

تا که پرگشود

از آن بدن شیمیایی رنجور

با آن همه احوال

که رفته بود ؛ بر همسر

رزمنده او ،

بود خوشحال و خرسند

از آن دفاعی که کرده بود ، از وطن

بر لبش بود لبخند دل آرا

که می دید در امنیت ، هم وطنان را

( دل آرا شرکاء )

nghvh av;hM

nghvh a

delara sh
دلارا شرکاء
nghvh
یثمشقش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد