دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا _ اشعار ناب _ Delara Shoraka Pure Poems


  Delara Shoraka Pure Poems

من و تو دوستیم و دختر خاله

با هم می رویم

خانه خاله

چه شیرین است

چایی گرم ،خانه خاله

می خندیم با یکدیگر

در خانه خاله

چه بی ریاست

خانه دل آرای خاله

( دل آرا شرکاء )



  


دلاراشرکا اشعار ناب

بود اوایل پاییز رفتیم به روستایی نزدیک

به قصد جمع آوری زباله ها

برای پاسداشت محیط زیست

در مسیر رودخانه

شروع کردیم به جمع آوری زباله

ناگاه دیدیم از مردم آن روستا

آمد و رها کرد زباله های خود را

در مسیر رودخانه زیبا

پرسیدم از او ، از چه سبب است کار او

او سرش را تکان داد و نگریست به ما

با دیده ای ترحم آمیز

گفت به ما ، بیهوده است کار شما

هر چند ماهی می آید سیل

و می برد هر آنچه هست از پی

در پشت سد می ماند زباله ها

و در آنجا جمع آوری می شود آنها

تعجب کردم از سخن او

و آگاه شدم از طرز تفکر او

می دیدم در آب جاری رود

از لباس و کفش و شیشه و چمدان

و لاستیک بچه و پلاستیک کهنه

و کیسه های سم پاشی درختان میوه

این آب می گذشت هر روز

 از بالای این زبالها های سمی و آلوده

و جاری بود در سد

و دوباره ضدعفونی می شد آب سد

و بعد در آب لوله کشی شهر

 و می نوشیدیم

از آن آبی که دیگر نبود

آن آب پاک

و دل آرا ی سرچشمه

 ( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka


 

عمه ای دارم عزیز و مهربان

عمه ام را دوست دارم به اندازه جان

عمه ام برایم می خرد

 اسباب بازی و خوراکی

یا که می پزد

غذاهای خوشمزه و رنگی

عمه دل آرای من

می بوسد روی من

و می گوید توهستی

دل آرای جان من

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka



nghvh av;h
دلارا شرکا
شعر ناب دلاراشرکا
دلاراشرکا شعر عاشقانه
دلاراشرکا کیست
شاعر محبوب ایرانی دلاراشرکا
ahuv ck hdvhkd nghvh av;h
شعر عاشقانه کوتاه دلاراشرکا

auv uharhki ;,jhi   n;gli uharhki    sv,ni cdfh   svhda   shdkni

دلاراشرکا _ delara

دلارا

delara


delara shoraka

شیره خونین درخت

در دشتی افسوس برانگیز

بریده دیدم پیکر

درختان دل انگیز

می کشیدند و می بردند

الوارهای آن درختان نگون بخت

با قصاوت و نادانی مضاعف

شیره ای سرخ رنگ

جاری بود از تنه یکی از آنها

آن خون سرخ رنگ

داشت فریادی بی صدا

بی شک هر که برید درختی زیبا

او را کشته است در دنیا

دستی کشیدم

بر روی آن تنه نازنین درخت

دستانم آغشته شد

به شیره خونی رنگ

با آن شیره خونین درخت

نوشتم از آن ظلمی که بر او رفت

من میکارم درختی چون تو دل آرا

که سرمست کند همه دل ها را

نگهدار توأم ای درخت زیبا

تا که تو را به سپارم به نسل فردا

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

امشب باز من تنهام

همچون هزار سالی که گذشت

خنده های من کو

شادی و لبخند دل آرا کو

باز من تنهام

و میدانم روزی از آن افق

همیشه تنهایی خواهی آمد

با سرود دل انگیز رویاهام

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^

به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی

شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا را  تقدیم میکنم .

 

اشک از دو گونه اش جاری بود

آخر او را دل هوایی بود

هوای آن یار سفر کرده

که هنوز یادش

در دل او بود زنده ،

وقتی شده بود ، با او نامزد

او جوانی بود خوش قامت

دلیر و پر همت

تا که کرد ، عزم رفتن

به جبهه های نبرد

با دل و شجاعت

تا که دفاع کند از میهن

تا به ناموس ، نرسد دست نامحرم

و چه دیر می گذشت

آن روز ها و ماه ها

و بعد از آن همه ندیدن ها

آن بی خبری ها

برگشت آن یار دل آرا

از جنگ با صدامی ها

با شوق دوید به سوی همسر

همسری که شده بود نحیف و لاغر

از زخم هایی که خورده بود بر پیکر

صدای خوش همسر

دیگر نبود مثل گذشته

گرفته بود و خس خس میکرد سینه

گره می خورد آن نوایش

با سرفه های پی در پی بی امانش

از آن روز نفس همسر

بسته شده بود به آن

کپسول های اکسیژن

آخر هنگام مبارزه دلاور مردانه

شده بود شیمیای

در آن جنگ ناعادلانه

بدنش پر بود ز آثار تاول ها

که میگفت از آن

مسمومیت با گازهای شیمیایی

هرگز درمان نداشت آن درد شیمیایی

بود کمیاب و گران داروهای شیمیایی

از آن روز همسر بود بیمار

 و نداشت خواب راحت

تا که پرگشود

از آن بدن شیمیایی رنجور

با آن همه احوال

که رفته بود ؛ بر همسر

رزمنده او ،

بود خوشحال و خرسند

از آن دفاعی که کرده بود ، از وطن

بر لبش بود لبخند دل آرا

که می دید در امنیت ، هم وطنان را

( دل آرا شرکاء )

nghvh av;hM

nghvh a

delara sh
دلارا شرکاء
nghvh
یثمشقش

دلاراشرکا _ شاعر شعر نو ایران

 

دلاراشرکا شاعر شعر نو ایران


بود همهمه ای پر قیل و قال

از برای گرفتن

عکسی به یادگار

در برابر آن پرده

پر افسون و غوغا

ثبت کردم من نیز

عکسی دل آرا

برای خاطرات فردا

 ( دل آرا شرکاء )

 

 می روند خاطرات

در رودخانه اذهان

چه دل آرا و چه غم انگیز

دستی بیانداز و بگیر

آن شاخه زیبای محبت

در لحظه کنون

که تو را بیرون کشد

از آن سکون

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

 

شعر عاشقانه کوتاه

دلارا شرکا

دلنوشته عاشقانه

شعر ناب

دلاراشرکا

nghvhav;h

ahuv auv k,

ngk,aji

auv khf