یک عدد گل سرخ چیدم
از برای دل خواهر
بردم آنرا و تقدیم کردم به خواهر
چه خندان شد چشمان خواهر
چون غنچه گل سرخ
باز شد لبان خواهر
بو کشید عطر دل آرا ی آن گل ، خواهر
مرا در آغوش خود کشید
آن مهربان خواهر
مرا بوسید
دوست دوست داشتنی من خواهر
هر دو با هم گفتیم
دوستت دارم خواهرم
( دل آرا شرکاء )
وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی
وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی
بر روی صدف جواهر نشان هستی
تو شاه نشین نشین شده بودی
در آن رویای محال هستی
تو و اون لحظه دیدار تو
مرا شاد و مسرور کرد
( دل آرا شرکاء )
ng Hvh av;hM