دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

اشعار زیبا دلاراشرکا

delara

delara shoraka

زمان دندان در آوردن کودک نوزاد ، روزهای سخت و پر دردی برای او  می باشد و خانواده نوزاد این درد او را می بینند .

در میان گذشتگان ما ، در اکثر نقاط ایران ، به یومن در آوردن دندان نوزاد و راحت شدن او ، از درد آن .

جشنی به پا می کردند و با  غذای سنتی بسیار خوشمزه و معروف " آش دندونی "  مهمان ها را پذیرایی می کردند .  و مهمانان برای این اتفاق خوش ، هدایایی برای شاد باش پیش کش میکردند .

 ترانه و شعر زیبای آموزشی  دندون دندونه دندون از  بانو دل آرا شرکا ء تقدیم مادران عزیز .

تا با سرودن این ترانه ، کودک خود را سرگرم کنند و از درد او بکاهند .

 

دندون دندونه دندون

آروم جونه دندون

عشق مامان و بابا می گیره دندون

انگشت مامان تمیزه دندون

آروم ماساژ میده لثه و دندون

الان پستونک خنکه

هویج خنکه

اسباب بازی خنکه

می ده به آروم جون

تا آروم بگیره درد دندون

دندون دندونه دندون

عشق دل آرای من

خیلی زود میخوره

نان و غذا با دندون

دندون دندونه دندون

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

گرمای دست تو را حس کردم

و افسونگریت را فهمیدم

عشق تو غریب تر

و شگفت آورتر از

عجایب هفت گانه

مرا آواره کردی

در هفت شهر عشق

دل آرا

همچنان مسرور است

به آن نگاه

و گرمای جاودانه

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

که گیرد دست او

اویی که رنج می کشد

از حوادث رفته بر او

اویی که درمانده است

در جنگ و خشونت

یا که در قحطی و مصیبت

یا که در بلایای طبیعی ،

آیا شیردلی هست ؟

آیا انسانی پیدا می شود ؟

چشمان پر از انتظارش

هنوز می جوید

نجات دهنده خویش را

او حتما می آید

در لباس یک بشردوست

صلیب سرخ و هلال احمر

یا یک ناجی آتش نشان

یا در پوشش اورژانس

یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید

او که گذشته است از راحتی

و آسایش و زندگی خود

دراز میکند ، دستان پر مهرش را

و می گیرد دستان تو را

تویی که گرفتار شدی

در حادثه و مصیبت روزگار

( دل آرا شرکاء )

29 مرداد

19 آگوست

دل آرا


delara sh


دلارا شرکاء

nghvh

اشعار زیبا دلاراشرکا

nghvh av;h

ahuv

ck

auv

عاشقانه های دلاراشرکا

delara

دلآرا


delara shoraka

من و تو بودیم

در آن دیار

من عاشق و تو بی قرار

تو به گرمای تابستان

تو به عشق زمستان

تو به آن ناله شبانه

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^.^

 روز بین المللی یادبود والغاء تجارت برده

شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا را تقدیم  میکنم .

 

در دستانم بود روزنامه ای

نوشته بود در بالای صفحه

روز جهانی لغو برده داری

بود در زیر آن متن

چند عکس تأثرانگیز

با دیدن آن صحنه ها

اشکم فرو ریخت

دیدم چهره بَرده گانی

از کشورهای گوناگون

که خورده بودند فریب

و ربوده شده بودند

با زور و تهدید

گمارده بودند آنها را

در کارهای سخت و اجباری

در معدن و کارخانه

یا که گدایی و ازدواج اجباری

در دنیای مدرن امروز

چنین ظلمی

جای تعجب داشت

غمگین شد دلم به حال آن

نگون بختان سیه روز

تسکین دادم دلم را

و گفتم دل آرا

شاید که فردا

تمام مردم دنیا

جمع شدند و یک صدا

برکندن ریشه

ظلم و ستم را از دنیا

( دل آرا شرکاء )

2 مرداد

23 اوت ( آگوست )

^.^.^.^.^.^

هر گاه می نگرم

در آینه

رنگ چشمانم

زیبایی موج گیسوانم

چهره چون قرص ماه م

کمانی ابروانم

لب های گلگونم

حالت چهره ام

از تو می گویند

مادر عزیز و زیبا رویم

تو در تار تار وجودم

تا ابد جاری هستی

( دل آرا شرکاء )

عاشقانه های دلاراشرکا

delara sh

nghvh

دلارا شرکاء

nghvh av;hm

ahuv ck

auv

دلاراشرکا

delara

دلارا


delara shoraka

جلوه ای کرد رخ شیرین

چون قندت

همی آشفت ، گیسویت

هم گفت

از آن رخ سیمینت

از آن زیبایی بی مثالت

از آن نغمه شیرینت

از آن تمثیل دلربا یت

( دل آرا شرکاء )

نشسته بودیم

گرداگرد تلویزیون

که ناگاه پخش شد

این خبر از تلویزیون

به گزارش خبرنگار ما

در ادامه از جلوی دیدگان ما

می گذشت تصاویری از یک فاجعه

مردمان را می دیدیم بی سرپناه

در ویرانه ای خراب

صدمه دیده بودند

آن مردمان شک زده

در آن مصیبت و غم

عزیزان از دست رفته

لحظه به لحظه

گزارش می داد خبرنگار

از احتیاجات آن مردم گرفتار

او بود دوشادوش مددرسانان

آتش نشان و هلال احمر و اورژانس

در آن منطقه که نبود هیچ امکاناتی

آنها بودند در تلاطم و نجات انسانهای بیگناه

کلمه انسانیت در این لحظه

برایم شد معنا

با کدامین واژه می توان

تقدیر کرد از شما انسان های

پر از مهر و فداکار و دل آرا

فقط می توانم بگویم

تو را سپاس

ای انسان نیک سرشت

شما را با جوهره ای

از طلا باید نوشت .

( دل آرا شرکاء )


delara sh

nghvh

دلاراشرکا _ اشعار دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka


هنگامی که

معشوق رخ بگشاید

در آن عجب و تعجب آید

که آنهمه آشتی از چیست ؟

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

می گویند که امروز هست

روز جهانی قربانیان خشونت

پرسیدم ، زمادر خویش

که این روز با نام جهانی اش چیست؟

او گفت : عزیزکم

یادت هست که دیروز

کتک خورده بود

کوکب خانم ، از همسر خود

گفتم : بله مادر

شکسته بود دست و بازویش

گفت : یادت هست ، آن روز

همسایه روبرو

فلک کرده بود ، بچه هایش

گفتم : بله مادر

شده بودند خورد و کبود ، بچه هایش

گفت : دیدی که امروز

نشان میداد تلویزیون

آن سیاه پوستانی که شکنجه شدند

 به دست سفید پوست

گفتم : بله مادر

غمگین شد دلم ، از بهر آن مظلومان

مادرم گفت : بله کودک دلبندم

بسیاری از مردم دنیا

متاثر شدند از بهر ایشان

تا که شدند ، حامی ستم دیدگان

و امروز را نهادن

روز جهانی قربانیان خشونت

که شاید مرحمی دل آرا شود

از بهر دل زخم خورده ایشان

( دل آرا شرکاء )

 ^.^.^.^.^

اولین تجربه غذا خوردن کودک نوزاد ، لحظه زیبا و دیدنی و شیرینی است.

 و این لحظه بیاد ماندنی را با عکسی از او ثبت کرد .

شعر و ترانه بَه بَه  از بانو دل آرا شرکاء ،

تقدیم می کنم

بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

ای جوووون

کوچولو من

میزنه بال بال

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

عشق دل آرای من

می تپه دلش برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

ای جوووونم

کوچولو من

 میزنه تاپ تاپ دلش

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

یواش یواش یواش تر

عشق شیرین زبون مادر

واسه تو یکی یه یدونه

هست یه عالمه بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

( دل آرا شرکاء )


delara sh

دلارا شرکا

nghvh
nghvh av;hM

یثمشقش

یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا _ delara


delara shoraka

 

یک عدد گل سرخ چیدم

از برای دل خواهر

بردم آنرا و تقدیم کردم به خواهر

چه خندان شد چشمان خواهر

چون غنچه گل سرخ

باز شد لبان خواهر

بو کشید عطر دل آرا ی آن گل ، خواهر

مرا در آغوش خود کشید

آن مهربان خواهر

مرا بوسید

دوست دوست داشتنی من خواهر

هر دو با هم گفتیم

دوستت دارم خواهرم

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی

وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی

بر روی صدف جواهر نشان هستی

تو شاه نشین نشین شده بودی

در آن رویای محال هستی

تو و اون لحظه دیدار تو

مرا شاد و مسرور کرد

( دل آرا شرکاء )

delara sh
ng Hvh

ng Hvh av;hM

دلارا شرکاء
یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا _ دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka

تو را در رویا یا حقیقت میبینم

تو را در آن جاده بی انتها میبینم

آغوش غریب تو را

بر لب صحرا می بینم

از آن محال دل بریدم و اندیشیدم

بالهایم کجاست من بی تو میمیرم

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

در روزی زیبا

که میخواندن گنجشک ها

در معبر پیاده ، دیدم

جوانکی بر زمین فتاده

با چهره ای لاغر و رنگ پریده

در لباسی ژنده و آلوده

او ، از حال کنون خود ، بی خبر بود

او گیج و منگ ، در دام اعتیاد فتاده بود

او تنها بود و گرفتار

هر چند بود گنهکار و سیه کردار

آخر کجایند آن پدر و مادر

که او را پروراندن

و او ، اکنون فتاده در دام اعتیاد

امروز که روز جهانی

مبارزه با مواد مخدر است

حال آن جوانک تاثر داشت

کاش هر پدر و مادری

اکنون آگاهی دهد به فرزند دلبند

از فریب و وسوسه هولناک دیو اعتیاد

شاید که نجات یابد

جگر گوشه او در فردا

( دل آرا شرکاء )

delara sh

ng Hvh

nghvh av;h


دلارا شرکاء
یثمشقش


دلاراشرکا

delara

دلار ا


delara shoraka

آرام و خرامان

میرفتم بالا از آن پله ها

آن پله های موفقیت و شکوفایی

در عصری طلایی

می نگرسیتم آن آثار

باقی مانده از تخت جمشید

در آن طلوع خورشید

که با من می گفت

می توان بهترین بود دل آرا

در هر زمان و جای که هستی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

دل زشوق دیدار تو پرگشود

هم از آن آشیانه

ره بپیمود

دل زتمنای دیدار تو

( دل آرا شرکاء )

delara sh

nghv h

nghv h av;h

دلارا شرکاء

یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا

delara

دلارا


delara shoraka

محو تماشای توأم

تویی که در راستای زمانم

بنشسته ای خوش

گو غم غریبی و غربت

از توست ، از آن

برکت توست

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

دوباره دلم عزم سفر کرد

به سوی آن شهر و کوهپایه

بر لبم لبخند نشسته بود

از تصور دیدن آن

کوه و جنگل و شهر دوباره

در دلم می خواندم نغمه های دل آرا

وَه که چه زیبا بود

آسمان آن شهر در بهار پارسال

تا که رسیدم به آن شهر و دیار

و دیدم بُرج هایی ، سر به فلک کشیده

بَر بٌلندای آن کوه از وسط نیمه شده

حمل میکرد جرثقیلی

تکه های مانده باقی

از آن کوه رویایی

و از سویی بار میزد کامیونی

تکّه های مانده باقی

از جنگل آن حوالی

دگر آبی نبود آسمان آن شهر

در کنار آن بیابان

آلوده بود ، هوای آن شهر

دلم غمگین شد ، از آن همه ظلمی

که رفته بود بر طبیعت

اشکم را فرو ریختم

و بر دلم نوید دادم

که شاید دوباره ، شُد بیابان زدایی

از آن شهر و منطقه

شاید که فردا ترمیم شٌد

 آن لتمه های رفته

هر چند که دگر نیست

 آن کوه برافراشته

( دل آرا شرکاء )       


delara sh

nghvh

nghvh av;h

دلارا شرکاء

یثمشقش


دلاراشرکا _ دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka

خوشا آن دمی که دل

از آن یار باشد

خوشا آن لحظه موعود

خوشا آن لحظه تیر رس

و آن چاشنی تاروپود

تو در جواب آیی

تو در رکاب آیی

تو در آن لحظه موعود

خوری سوگند جاودانه

تو در آن جام مینا بنگری

و از هستی خویش بدانی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

ایرانم ای وطنم

می کشمت به زیبایی

می بینمت در شکوفایی

در خاک ارزشمند تو

می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی

هم غنی و وسیع و دل آرایی

هم شکوهمند و سزاواری

ایران ای همه شکوه و افتخار من

همیشه باشی برقرار

همیشه باشی در اقتدار

( دل آرا شرکاء )

 

delara sh

ng Hvh

ng Hvh av;hM

دلارا شرکاء

یثمشقش ساخقشنش


دلاراشرکا

برف سفید و نقره ای

نشست بر کوه و دشت وکویر

برف زیبا و دل آرا

دگرگون کرد زندگی ما را

برف سفید و پاک

پوشاند آلودگی ها را

برف دل آرا می بارد

و می برد غم ها را

( دل آرا شرکا )


برف برف برف

ببار ببار ببار

دوباره آرام و دل آرا

ببار و بپوشان

هر چه ناراستی را

ببار و بپوشان

غم های دنیا

ببار که سفید شود دنیا

که من می کشم باز

نقاشی زندگی ام را

دل آرا و زیبا

( دل آرا شرکا )

 

 

 

می خواندم داستانی که حکایت داشت

از لحظه شروع حمله مهاجمینی به قصری

در آن قصر زیبا

زنی بود مسئول کودکان

که از قبل آموزش داده بود به آنان

در هنگام حمله مهاجمان

آرام و خرامان

بگریزند از کاریز کنار قصر

و خود را پنهان کنند در میان مردمان

تا شاید نجات دهند جان

در نهایت مهاجمان ستمگر

و تنگ نظر و مال اندوز

گرفتند و کشتند وشکنجه دادند

مردان شهر در آن روز

و تعدی کردند به زنان و دختران

و بردند به اسیری و بردگی نوجوانان

و شدند صاحب زمین

و آبادی دل آرای آنان

و شدند مالک ثروت و جان آنان

سراسر داستان بود

خواری و رنج و خفت آنان

که اشاره می کرد

به بی فکری و راحت طلبی

و خوش خیالی  

و بی تدبیری آن مردمان

که عاقبت شدند کشته

و اسیر و برده مهاجمان

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

nghvhav;h

ahuv

auv

jvhki svh

n;gli cdfh

o,hkkni

;gd\