دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا _ دلنوشته

 

هر گاه گذر می کردم از پارک کنار خانه

می دیدم در آنجا نشسته فامیلی دور

روزی کنجکاوانه پرسیدم از او

که چه شده که همیشه

هست در آن جا

او گفت با آهی جان سوز

که دارد همسایه ای بد و جهان سوز

که او را کرده دربه در از کاشانه خویش

او می گفت از آن همسایه با دلی ریش

که میریختند زباله در راه پله و اطراف خانه

یا که می کوبیدند درها که میلرزاند خانه

یا که صحبت می کردند و دعوا

در راه پله و خانه

یا که می زدند آژیر گوش خراش ماشین

در نیمه های شب و صبح دلنشین

او گرفتار بود سالها در آن شرایط

او شده بود روانی

از آن همسایه خودشیفته لاابالی

متاسف شد دل آرا

برای آن مردم

که نداشتند درک و فرهنگ همسایه

و احترام به حریم و آسایش همسایه

( دل آرا شرکاء )


14 آبان روز فرهنگ عمومی

 

 

قدم می زدیم در جنگلی انبوه

با جمعی از دوستان طبیعت دوست

بودیم در حال گفت و شنود

که به ناگاه خیره ماند چشمانمان

بر بالای آن تخته سنگی که بود

سر بچه آهویی زیبا با پوست و استخوان

آن منظره دهشتناک

ما را قفل کرده بود در جا

به ما اشاره کرد راهنما

به ادامه راه

او گفت در ادامه

بود این شکار از شکارچیان غیر مجاز

در گذشته فراوان بود این شکار

اکنون به مدد بیش بودن

محافظان محیط زیست

اندک شده این کشتار بی رحمانه

در طول مسیر آن روز

بود مشغول آن صحنه ناگوار

ذهن دل آرا

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

12 مهر _ 4 اکتبر

روز جهانی حقوق حیوانات گرامی باد

دلاراشرکا دلنوشته

nghvhav;h ngk,aji

auv cdfh nghvh av;lh

hauhv cdfh nghvh av;h

n;gli cdfh nghvh av;h

svhdkni nghvh av;h

svhda nghvh av;h

ngk,aj uharhki

k,aji

ljk

دلاراشرکا _ شعر عاشقانه زیبا

 

ایران

ایران ای سرزمین دل آرا

ای روشنی دلها

ای رسته از پلیدی و ظلم و ستم

ای که در اوج بودنت

خواست هر فرزندت

ای جاری شده از مهر مردمانت

ایران وطنم

تو را ساخته اند به زیبایی

مردمانی خوب

در اعصاری طولانی

چه سربلند و رویایی

هست آن عزت و شرف

در وجود هر ایرانی

ایران ایرانم

در هوای پاکت

قلبم می تپد

فقط در عشق تو

سرزمین دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا شعر عاشقانه زیبا

 

 بودم در خواب و اغماء

به ناگه مرا خواند صدایی ظریف و زیبا

بگفت که من پرستار توأم امشب

بر بالین توأم امشب

تا که تو به خود آیی به سلامت ، امشب

باز اغماء مرا با خود برد به رویا

دوباره مرا به خود آورد

صدایی با محبت و گیرا

جویای حالم شد با احساسی زیبا

آرام گشودم لبهایم لرزانم

و گفتم خوبم

بگفت پزشکم به آرامی

که شب گذشته است از نیمه

خبردار احوال تو شدم در خانه

سراسیمه خود را رساندم به بالین تو

دوباره محو شد تصویر و صدای او

پزشک و پرستارم بودند در تکاپو

بعد از ساعت ها در اغماء

همان صدای زیبا خواند مرا

آرام گشودم دو چشمم را

دوباره سلام می کرد زندگی

با آن شور و عشق همیشگی

هم اکنون می نویسم

از تو پزشک یگانه دلسوز

 و از تو پرستار نمونه جان سوز

جان تازه گرفت دل آرا

از عشق و تلاش شما

سپاس ای مهربان پزشک م

سپاس ای نازنین پرستارم

( دل آرا شرکاء )

 

سنجاقک

وه که چه آسمان دل آراست

با وجود آن سنجاقک های زیبا

در آن چمنزار سرسبز رویا

شده بود مفتون دلم

در چرخش و رقصیدن های

آن سنجاقک های

رنگارنگ زیبا

 ( دل آرا شرکاء )

دکلمه زیبا دلارا شرکا

ahuv ck

auv

nghvhav;h

n;gl uharhki

o,hkkni