دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

شاعر دلاراشرکا

delara

دلارا


delara shoraka

سوگند به عشق

و به هر آنچه

در هستی ست

سوگند به نیلوفر آسمانی

و به آن شور و شعف رویایی

سوگند به آن

ماهتاب و روز تنهایی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^.^

چشمانم گشوده شد

در آغوش خانواده ای

پر از مهر

من پرورده شدم

در دامان خانواده ای

پر از عشق

پر از ایثار و تلاش و مشوق

من اکنون میبینم

جهانم را دل آرا

در امنیت و صلح و صفا

دنیای من روشن است

چون دارم خانواده ای

خوب و دل آرا

( دل آرا شرکاء )

25 مرداد

15 مه _ 25 اردیبهشت

^.^.^.^.^.^


وه که چه آسمان دل آراست

با وجود آن سنجاقک های زیبا

در آن چمنزار سرسبز رویا

شده بود مفتون دلم

در چرخش و رقصیدن های

آن سنجاقک های

رنگارنگ زیبا

 ( دل آرا شرکاء )

delara sh

شاعر دلاراشرکا

nghvh a

دل آرا

ng Hvh

nghvhav;h

ahuv auv

اشعار زیبا دلاراشرکا

delara

delara shoraka

زمان دندان در آوردن کودک نوزاد ، روزهای سخت و پر دردی برای او  می باشد و خانواده نوزاد این درد او را می بینند .

در میان گذشتگان ما ، در اکثر نقاط ایران ، به یومن در آوردن دندان نوزاد و راحت شدن او ، از درد آن .

جشنی به پا می کردند و با  غذای سنتی بسیار خوشمزه و معروف " آش دندونی "  مهمان ها را پذیرایی می کردند .  و مهمانان برای این اتفاق خوش ، هدایایی برای شاد باش پیش کش میکردند .

 ترانه و شعر زیبای آموزشی  دندون دندونه دندون از  بانو دل آرا شرکا ء تقدیم مادران عزیز .

تا با سرودن این ترانه ، کودک خود را سرگرم کنند و از درد او بکاهند .

 

دندون دندونه دندون

آروم جونه دندون

عشق مامان و بابا می گیره دندون

انگشت مامان تمیزه دندون

آروم ماساژ میده لثه و دندون

الان پستونک خنکه

هویج خنکه

اسباب بازی خنکه

می ده به آروم جون

تا آروم بگیره درد دندون

دندون دندونه دندون

عشق دل آرای من

خیلی زود میخوره

نان و غذا با دندون

دندون دندونه دندون

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

گرمای دست تو را حس کردم

و افسونگریت را فهمیدم

عشق تو غریب تر

و شگفت آورتر از

عجایب هفت گانه

مرا آواره کردی

در هفت شهر عشق

دل آرا

همچنان مسرور است

به آن نگاه

و گرمای جاودانه

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

که گیرد دست او

اویی که رنج می کشد

از حوادث رفته بر او

اویی که درمانده است

در جنگ و خشونت

یا که در قحطی و مصیبت

یا که در بلایای طبیعی ،

آیا شیردلی هست ؟

آیا انسانی پیدا می شود ؟

چشمان پر از انتظارش

هنوز می جوید

نجات دهنده خویش را

او حتما می آید

در لباس یک بشردوست

صلیب سرخ و هلال احمر

یا یک ناجی آتش نشان

یا در پوشش اورژانس

یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید

او که گذشته است از راحتی

و آسایش و زندگی خود

دراز میکند ، دستان پر مهرش را

و می گیرد دستان تو را

تویی که گرفتار شدی

در حادثه و مصیبت روزگار

( دل آرا شرکاء )

29 مرداد

19 آگوست

دل آرا


delara sh


دلارا شرکاء

nghvh

اشعار زیبا دلاراشرکا

nghvh av;h

ahuv

ck

auv

دلاراشرکا _ دلنوشته عاشقانه

 

دلاراشرکا

دلم خانه ای ست

دل آرا

با خورشیدی زیبا

تنورش هست

پر از هیزم معرفت

و گرمایش هست 

از عشق و صداقت 

( دل آرا شرکاء )

  

با نگاهی دلبرانه

خواندم تو را عاشقانه

آه که تو چه دل آرایی

آه که تو چه رعنایی

آه که تو همندیم دل آرایی

 ( دل آرا شرکاء )

دلنوشته عاشقانه
دلارا شرکا

ahuv

auv ;,jhi

nghvhav;h

ngk,aji uharhki

دلاراشرکا

برف سفید و نقره ای

نشست بر کوه و دشت وکویر

برف زیبا و دل آرا

دگرگون کرد زندگی ما را

برف سفید و پاک

پوشاند آلودگی ها را

برف دل آرا می بارد

و می برد غم ها را

( دل آرا شرکا )


برف برف برف

ببار ببار ببار

دوباره آرام و دل آرا

ببار و بپوشان

هر چه ناراستی را

ببار و بپوشان

غم های دنیا

ببار که سفید شود دنیا

که من می کشم باز

نقاشی زندگی ام را

دل آرا و زیبا

( دل آرا شرکا )

 

 

 

می خواندم داستانی که حکایت داشت

از لحظه شروع حمله مهاجمینی به قصری

در آن قصر زیبا

زنی بود مسئول کودکان

که از قبل آموزش داده بود به آنان

در هنگام حمله مهاجمان

آرام و خرامان

بگریزند از کاریز کنار قصر

و خود را پنهان کنند در میان مردمان

تا شاید نجات دهند جان

در نهایت مهاجمان ستمگر

و تنگ نظر و مال اندوز

گرفتند و کشتند وشکنجه دادند

مردان شهر در آن روز

و تعدی کردند به زنان و دختران

و بردند به اسیری و بردگی نوجوانان

و شدند صاحب زمین

و آبادی دل آرای آنان

و شدند مالک ثروت و جان آنان

سراسر داستان بود

خواری و رنج و خفت آنان

که اشاره می کرد

به بی فکری و راحت طلبی

و خوش خیالی  

و بی تدبیری آن مردمان

که عاقبت شدند کشته

و اسیر و برده مهاجمان

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

nghvhav;h

ahuv

auv

jvhki svh

n;gli cdfh

o,hkkni

;gd\

دل آرا شرکا _ شعر عاشقانه کوتاه


شعر عاشقانه کوتاه

در نگاهم خواندی

آن دوستت دارم را

در لبخندم دیدی

آن محبت بیکرانم را

در سرخی گونه هایم دیدی

آن حجب و حیا را

در کمانی ابروانم دیدی

آن صبر و صلابتم را

در پیچ گیسوانم دیدی

آن ظرافت احساساتم را

دل آرا به تو بست دل

من آن توام مرا دریاب دل آرا

( دل آرا شرکاء )


امشب شب یلداست

دل ما پر از آرزوهاست

امشب شب یلداست

قلب ما پر از شکوفه های دل آراست

می خوریم آجیل و تخمه

قاچ می کنیم هندوانه سرخ

دان می کنیم انار سرخ

ما شادیم تا خود صبح

گوش می کنیم نوای آهنگین موسیقی

شب مان را می کنیم رنگی

امشب که طولانی ترین شب سال است

ما دورهمیم و با هم می خندیم

ما می خوانیم امشب

ترانه زندگی مان را دل آرا

تا خود صبح

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا
nghvhav;h
n;gli
ahuv
auv
jvhki svh
o,hkkni

دلارا شرکا _ شاعرانه های عاشقانه او

رفته بودیم برای بازی مفرح بولینگ

بودم در جایگاه پرتاب توپ بولینگ

نگریستم به آن توپ سنگین بولینگ

فکرم شد معطوف کار و هدف و توپ بولینگ

می اندیشیدم به تشابه هدف و بازی بولینگ

انتخاب هدف بزرگتر

برداشتن توپی سنگین تر

و آنگاه برداشتن گام در مسیر شروع

و سپس افتادن در مسیر درست

و رفتن و رفتن

تا رسیدن به پیروزی شیرین

و موفقیت دل آرا

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

 

دلارا شرکا شاعرانه های عاشقانه او

می ریخت

آن پنبه دانه های نقره ای

از آسمان پر ابر نیلی

بودیم سرمست و شاد

در میان آن برف و باد

همچون آن درختان در میان برف

که بودند تک تک

پنهان و نمایان

می شدیم پنهان و نمایان

دل آرا و خندان

 ( دل آرا شرکاء )


 

شاعر زن دلارا شرکا


می تپید بی امان ضربان قلبش به تکرار

چون بچه آهویی در حادثه گرفتار

گرفته بود نفس

در آن قفس

بود تنش از عرق خیس

بی تامل نگاهی انداخت به پشت سر

شعله می کشیدند زبانه های آتش

و می سوخت اسباب خانه در آتش

گر تامل میکرد بیش از این

سوخته بود او هم ، در آتش

گرفت تصمیم آخرش

رفت به سمت پنجره

و نگریست به خیابان

از طبقه دهم آپارتمان

خواست که خود را

پرت کند در خیابان

شاید که نجات یابد جان

به ناگه حس کرد

دستی بر شانه

برگشت

و دید آن آتش نشان فداکار

آتش نشان برداشت

ماسک خود را از روی صورت

و آن را گذاشت

بر روی چهره

پریشان و مضطرب کودک

آه دوباره زندگی

آتش نشان به سرعت باد

او را گرفت

از میان زبانه های آتش

و برد به سمت زندگی

وقتی رسیدن به بیرون از آتش

آن فرشته دل آرا

از دست داده بود

جان خود را

جانش را داد تا جانی نگهدارد

او شهید شد در راه انسانیت

او نمی میرد

چرا که انسان فداکار

تا ابد زنده است

و نامش هست

دل آرای انسانیت

( دل آرا شرکاء )


 

 

 nghvhav;h

 تو به من مینگریستی زیبا و دل آرا

خجالتی فرا گرفت مرا

چون غنچه گل جمع شدم

در دل داشتم شوق تماشای تو

ولی پنهان کردم روی دل آرا

( دل آرا شرکاء )


ahuv

auv

n;gli

o,hkkni

l,cd; ,dnd,


دلاراشرکا _ شاعر محبوب قلب ها

خانه ای دارم تمیز و دل آرا

چون که دارم دختری

با سلیقه و کاررا

چراغ خانه ام هست روشن

چون که دارم دختری فهیم و روشن

درون خانه ام پیچیده

بوی عطر گل و نوای آهنگین

چون که دارم دختری

خوش بو و خوش پوش و رنگین

در خانه ام هست همیشه سلامتی

چون که دارم دختری مراقب

و دوست داشتنی

در خانه ام پیچیده

صدای لبخند دل آرای او

او خم نمی آورد به ابرو

دخترم ای مونس دلم

دخترم ای فرشته دل آرا

دوستت دارم

( دل آرا شرکاء )

 

نوه

نوه ای دارم چون قند و نبات

تمیز و خوش عطر مثل گلاب

نوه ام خوشگل و شیرین زبونه

می خنده مثل پونه

نوه ام عصای دستمه

نوه ام مال روزهای سختمه

نوه ام مهربون منِ

نوه ام ماه آرزوی منِ

نوه ام نوه دل آرای من

تنت سلامت مغز بادام من

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

دلاراشرکا شاعر محبوب قلب ها

nghvhav;h

ahuv

auv

n;gli

ahuv ck

دلاراشرکا و سروده های بسیار زیبای کودک

بازی با جغجغه یکی از بازی های دوست داشتنی کودک نوزاد تا 5 ماهگی هست

سروده زیبای جغجغه تقدیم به کودک نوزاد شما

جغجغه

جغ جغ جغجغه

این چیه دست من

جغ جغ جغجغه

نگا نگا می کنه بچه ام

جغ جغ جغجغه

چه دست و بالی میزنه بچه ام

جغ جغ جغجغه

چیه این صدا

جغ جغ جغجغه

چی چیه این صدای دل آرا

جغ جغ جغجغه

شیرین زبون دل آرای من

میخواد بگیره از من

جغ جغ جغجغه

جغ جغ جغجغه

( دل آرا شرکاء )


 

 

 یکی از بازی های مفرح برای نوزادان کودک بین 4 ماه تا 2 سال بازی دالی موشه است .

این شعر رو برای کودکان موش موش سرودم تقدیم شما

دالی موشه

دالی دالی دالی موشه

بچه من مثل خرگوشه

بازی می کنه تیز و زرنگ

منو پیدا می کنه خیلی زرنگ

موش موش من

می کنه نگا نگا به من

من نیستم الان کجام من

دالی دالی دالی موشه

قش قش می خنده بچه ام

من نیستم الان

کجام من

دالی دالی دالی موشه

دلش قش رفت بچه ام

من نیستم الان کجام من

دالی دالی دالی موشه

کوچولو دل آرای من

تیز و باهوشه

( دل آرا شرکاء )


 

 

توپ بازی یکی از بازی های دوست داشتنی برای همه ، توی همه سنین هست .

اغلب کودکان نوزاد می توانند از 9 ماهگی به بعد توپ بازی کنند

سروده توپ بازی رو تقدیم می کنم

توپ توپ توپ بازی

رسید حالا وقت بازی

توپ توپ توپ بازی

بگیر توپ رو از روی زمین

توپ توپ توپ بازی

بزن به توپ روی زمین

توپ توپ توپ بازی

گرفتم توپ رو از روی زمین

توپ توپ توپ بازی

دوباره بگیر توپ رو از روی زمین

توپ توپ توپ بازی

بده توپ رو به من از روی زمین

توپ توپ توپ بازی

حالا کوچولو دل آرا شد راضی

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

دلاراشرکا و  سروده های بسیار زیبای کودک

شعر عاشقانه کوتاه دلاراشرکا
شاعر دلاراشرکا
ahuv nghvhav;h
auv cdfh nghvhav;h
,dnd, cdfh nghvh av;h
n;gli cdfh nghvh av;h
;gd\ cdfh nghvh av;h