دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا

 

در آن دوردست ها دیدم تو را

تمنا کرد دلم تنها تو را

هر چند که دیدم خشکیده

آن علف زار سرسبز محبت

میان من و تو

باز می خواستم

و می خواستمت دل آرا

در آن گوشه قلبم تو را

( دل آرا شرکاء )

 

با آن عینک طلایی رویا

بود جهان کودکی ام

 زیبا و دل آرا

در جهانم نبود

آشفتگی و ظلم

همه را می دیدم

در تفاهم و صلح

( دل آرا شرکاء )


 


نشسته بودم

 بر مرکب رویا

به زیبایی و دل آرا

داشتم عینکی بر دیدگان

و می دیدم همه را

با عشق و محبت

و بود همه چیز ،

در زیبایی و مکنت

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

دلاراشرکا

شعر عاشقانه کوتاه

شعر زیبا دلاراشرکا

شعر عاشقانه دلارا شرکا

nghvhav;h

auv uharhki

n;gli uharhki

ljk uharhki

دلاراشرکا _ دلنوشته عاشقانه

 

دلاراشرکا

دلم خانه ای ست

دل آرا

با خورشیدی زیبا

تنورش هست

پر از هیزم معرفت

و گرمایش هست 

از عشق و صداقت 

( دل آرا شرکاء )

  

با نگاهی دلبرانه

خواندم تو را عاشقانه

آه که تو چه دل آرایی

آه که تو چه رعنایی

آه که تو همندیم دل آرایی

 ( دل آرا شرکاء )

دلنوشته عاشقانه
دلارا شرکا

ahuv

auv ;,jhi

nghvhav;h

ngk,aji uharhki

دلاراشرکا _ متن عاشقانه

 

 دلاراشرکا

متن عاشقانه

متن شعر عاشقانه

می گذشتند خاطرات دل آرا

چون صفحه فیلمی

بر روی پرده سینما

تمام آن لحظات تلخ و شیرین

تنهایی و هیجان

یأس و شوق

سرد و گرم

سکوت و فریاد

پخش می شد

در آن لحظه سکوت

من آبی ام

من لبریزم

از شعر و سروده دل آرا

 ( دل آرا شرکاء )

می گذرد زمان و دقایق

می رود در رودی همچون قایق

دریاب لحظات کنون

که تو را کند لایق

هم زندگی کن دل آرا

هم خوبی کن دل آرا

( دل آرا شرکاء )

 

 بتاب ای یار مهربان

در تنهایی شب هایم

همچون فانوسی درخشان

در تاریکی و هجران

و مرا سرمست از

با خود بودن کن

بتاب تو دل آرا

در شب های دل آرا

( دل آرا شرکاء )

ljk uharhki

ljk auv

ljk cdfh

ahuv

auv

nghvhav;h

دلاراشرکا _ نوشته عاشقانه

 

در آن شب زیبا

تو بودی گرم و دل آرا

واژه عشق بود بر لبانت

اسم مرا داشتی بر زبانت

در آن نگاه دلبرانه

لبخند می زدی مستانه

هم مات تو شد دلم

آن هنگام که دادی

قول جاودانه

( دل آرا شرکاء )


 

 در آن ساعت های عاشقانه

نگاه میکردم به تودلبرانه

آمیخته بود تپش های قلب من

با تیک تاک ساعت دست تو

میزد ضربان قلب من

با نبض دست تو

می گفت صدای پیچیده

و آهنگین قلب من

که می خواهم

و می خواهمت دل آرا

تو بمان تا ابد در کنار دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا  نوشته عاشقانه
hauhv
nghvhav;h
k,aji uharhki
auv uharhki


دلاراشرکا _ شعر بسیار زیبای کودکانه

 

بو کشیدم

سیب تازه ای ،

بو کشیدم

آن شمیم و عطر دل آرا ی تازه ،

و گوش سپردم

به آن نغمه های دل آرای باران

باز مرا برد به آن

ساعت های روشن دیدار تو

باز سرمست شدم

به آن لحظه های دیدار و

به آن گرما

و عطر دل آرا ی تن تو

که مرا برد

به عالم رویا

( دل آرا شرکاء )

 

شعر کودکانه ساعت از اشعار بانو دلارا شرکا

تیک تاک  تیک تایک

تیک تاک  تیک تایک

با من بیا

با من بیا

کوچولو من

در ثانیه های من

من ساعتم

من هستم دوست تو 

در تقسیم لحظات روز تو

تیک تاک تیک تاک

من میگم به تو

وقت بیدار شدن

و خواب تو

تیک تاک تیک تاک

من میگم به تو

وقت دید و بازدید

و دیدار تو

یا به مدرسه و خانه رفتن تو

منم مقسم لحظات ناب تو

تیک تاک تیک تاک

تو بیا با من کوچولو من

در ساعت و دقیقه های من

تیک تاک تیک تاک

( دل آرا شرکاء )

اشعار بیادماندنی دلارا شرکا

hauhv

ahuv

auv

n;gli

;gd\

nghvhav;h


دلاراشرکا _ شعر عاشقانه کوتاه

اشعار زیبا دلارا شرکا

می رفت از پی او

چشمان نگران دل برادر

می زد از برای او

قلب مهربان برادر

می شنید سخنان پر درد او

گوش دل برادر

در سختی ها بود امداد رسان

 و دل آرا ، دل برادر

هم می دوید در طوفان حوادث

مهربان دل برادر

هم می گریست از ظلم های شده بر او

مهربان دل برادر

واژه ایثار و حمایت و مهر

برابر شد با برادر

برادر برادر برادر

وجودت هست

گرما بخش زندگی من

ای مهربان نازنین برادر

دوستت دارم

( دل آرا شرکاء )

 

 

 لحظه به لحظه می گذرد

ثانیه به ثانیه های دیدار تو

از راه میرسد

هم آشوبی ست در میان قلب من

خسته تو مسافر در راه

هم می کشم انتظار دیدار توِ

گمشده در سیلاب روزگار

هم شویم مژگان را با آب دیده

امید دیدار تو یار

هم رسیم به یکدیگر

باز به رسم بازی روزگار

هم دستی کشم به رخسار تو یار

هم بزدایم غبار رَه

از سیمای دل آرا ی تو یار

هم تو بخوان مرا دل آرا

در لحظه دیدار فردا

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا شعر عاشقانه کوتاه

nghvhav;h

auv uharhki

ahuv ck

ahuv uwv phqv

ahuv ksg hlv,c

دلاراشرکا _ شعر خاص

 

  دلارا شرکا اشعار زیبا

در اعماق وجود تو

چه زیبا آرام گرفت دلم

چه زیبا گفتی سخن

با من شیدا

با هر صدای

آهنگین امواج ت

پیام ها داری دریا

شنیدم سخن دریای ات

و آرم گرفت دل آرا

در آغوش آبی بی کرانت

( دل آرا شرکاء )

 

شاید باشد در آن بیراهه ها

دیدار من از آن عقاب ها

شاید که باشد رنگین

آن سکوت ژرف رویاها

با من باش

ای مونس و

همدم دل آرا

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا شعر خاص

شاعر امروز زن

ahuv

nghvhav;h

auv ohw

hauhv cdfh

auv cdfh

ahuv hlv,c ck



شعر عاشقانه کوتاه _ دلارا شرکا

 

شعر عاشقانه دلارا شرکا

به آن منظره فردا

می نگرم دل آرا

در آن تلئلو چمن زارها

می توان دریافت

آن زیبایی

زمردین آرزوها

( دل آرا شرکاء )

 

تو نشسته ای روبروی من

تو می نگری

در چشم دل آری من

من مغلوب توأم

در آغوش نگاه تو

غرق تمناست دلم

تو مرا باور کن

همه هوای توست

در سرم

( دل آرا شرکاء )

 

 

در این لحظه

نگاهم به نگاهت گره خورد

من میشناختم این نگاه دل آرا

با من بیا

با من برقص

با من تماشا کن

با من لحظه های جاودانه را

سیر کن

آخر من عاشقم

عاشق تو

( دل آرا شرکاء )

شعر عاشقانه کوتاه

دلارا شرکا

nghvhav;h

auv uharhki ;,jhi

ahuv

,dnd,

;gd\

ahuv luhwv

دلاراشرکا _ شاعرانه های زیبا


 


یک عدد گل سرخ چیدم

از برای دل خواهر

بردم آنرا و تقدیم کردم به خواهر

چه خندان شد چشمان خواهر

چون غنچه گل سرخ

باز شد لبان خواهر

بو کشید عطر دل آرا ی آن گل ، خواهر

مرا در آغوش خود کشید

آن مهربان خواهر

مرا بوسید

دوست دوست داشتنی من خواهر

هر دو با هم گفتیم

دوستت دارم خواهرم

( دل آرا شرکاء )



اولین تجربه غذا خوردن کودک نوزاد ، لحظه زیبا و دیدنی و شیرینی است.


 می توان با یک عکس یادگاری شروع غذا خوردن او را ثبت کرد .

شعر و ترانه بَه بَه را برای نوزاد کودک سرودم . تقدیم به شما خواننده گرامی

بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

ای جوووون

کوچولو من

میزنه بال بال

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

عشق دل آرای من

می تپه دلش برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

ای جوووونم

کوچولو من

 میزنه تاپ تاپ دلش

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

یواش یواش یواش تر

عشق شیرین زبون مادر

واسه تو یکی یه یدونه

هست یه عالمه بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

( دل آرا شرکاء )

 دلاراشرکا

شاعرانه های زیبا

nghvhav;h

ahuvhki

auv cdfh

n;gli

o,hkkni

svhdkni

svhda

دلاراشرکا

برف سفید و نقره ای

نشست بر کوه و دشت وکویر

برف زیبا و دل آرا

دگرگون کرد زندگی ما را

برف سفید و پاک

پوشاند آلودگی ها را

برف دل آرا می بارد

و می برد غم ها را

( دل آرا شرکا )


برف برف برف

ببار ببار ببار

دوباره آرام و دل آرا

ببار و بپوشان

هر چه ناراستی را

ببار و بپوشان

غم های دنیا

ببار که سفید شود دنیا

که من می کشم باز

نقاشی زندگی ام را

دل آرا و زیبا

( دل آرا شرکا )

 

 

 

می خواندم داستانی که حکایت داشت

از لحظه شروع حمله مهاجمینی به قصری

در آن قصر زیبا

زنی بود مسئول کودکان

که از قبل آموزش داده بود به آنان

در هنگام حمله مهاجمان

آرام و خرامان

بگریزند از کاریز کنار قصر

و خود را پنهان کنند در میان مردمان

تا شاید نجات دهند جان

در نهایت مهاجمان ستمگر

و تنگ نظر و مال اندوز

گرفتند و کشتند وشکنجه دادند

مردان شهر در آن روز

و تعدی کردند به زنان و دختران

و بردند به اسیری و بردگی نوجوانان

و شدند صاحب زمین

و آبادی دل آرای آنان

و شدند مالک ثروت و جان آنان

سراسر داستان بود

خواری و رنج و خفت آنان

که اشاره می کرد

به بی فکری و راحت طلبی

و خوش خیالی  

و بی تدبیری آن مردمان

که عاقبت شدند کشته

و اسیر و برده مهاجمان

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

nghvhav;h

ahuv

auv

jvhki svh

n;gli cdfh

o,hkkni

;gd\