دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا

delara

دلار ا


delara shoraka

آرام و خرامان

میرفتم بالا از آن پله ها

آن پله های موفقیت و شکوفایی

در عصری طلایی

می نگرسیتم آن آثار

باقی مانده از تخت جمشید

در آن طلوع خورشید

که با من می گفت

می توان بهترین بود دل آرا

در هر زمان و جای که هستی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

دل زشوق دیدار تو پرگشود

هم از آن آشیانه

ره بپیمود

دل زتمنای دیدار تو

( دل آرا شرکاء )

delara sh

nghv h

nghv h av;h

دلارا شرکاء

یثمشقش ساخقشنش

دلاراشرکا

delara

دلارا


delara shoraka

محو تماشای توأم

تویی که در راستای زمانم

بنشسته ای خوش

گو غم غریبی و غربت

از توست ، از آن

برکت توست

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

دوباره دلم عزم سفر کرد

به سوی آن شهر و کوهپایه

بر لبم لبخند نشسته بود

از تصور دیدن آن

کوه و جنگل و شهر دوباره

در دلم می خواندم نغمه های دل آرا

وَه که چه زیبا بود

آسمان آن شهر در بهار پارسال

تا که رسیدم به آن شهر و دیار

و دیدم بُرج هایی ، سر به فلک کشیده

بَر بٌلندای آن کوه از وسط نیمه شده

حمل میکرد جرثقیلی

تکه های مانده باقی

از آن کوه رویایی

و از سویی بار میزد کامیونی

تکّه های مانده باقی

از جنگل آن حوالی

دگر آبی نبود آسمان آن شهر

در کنار آن بیابان

آلوده بود ، هوای آن شهر

دلم غمگین شد ، از آن همه ظلمی

که رفته بود بر طبیعت

اشکم را فرو ریختم

و بر دلم نوید دادم

که شاید دوباره ، شُد بیابان زدایی

از آن شهر و منطقه

شاید که فردا ترمیم شٌد

 آن لتمه های رفته

هر چند که دگر نیست

 آن کوه برافراشته

( دل آرا شرکاء )       


delara sh

nghvh

nghvh av;h

دلارا شرکاء

یثمشقش


دلاراشرکا _ دل آرا

delara

دل آرا


delara shoraka

خوشا آن دمی که دل

از آن یار باشد

خوشا آن لحظه موعود

خوشا آن لحظه تیر رس

و آن چاشنی تاروپود

تو در جواب آیی

تو در رکاب آیی

تو در آن لحظه موعود

خوری سوگند جاودانه

تو در آن جام مینا بنگری

و از هستی خویش بدانی

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

ایرانم ای وطنم

می کشمت به زیبایی

می بینمت در شکوفایی

در خاک ارزشمند تو

می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی

هم غنی و وسیع و دل آرایی

هم شکوهمند و سزاواری

ایران ای همه شکوه و افتخار من

همیشه باشی برقرار

همیشه باشی در اقتدار

( دل آرا شرکاء )

 

delara sh

ng Hvh

ng Hvh av;hM

دلارا شرکاء

یثمشقش ساخقشنش


دلاراشرکا _ شعر عاشقانه

delara

دلآرا


دلاراشرکا شعر عاشقانه

delara shoraka


هم جاریست بر لبم

آن نغمه های شیرین تو

در آن چکاوک دل کند آواز

رخ سیمین توست در دلم پیدا

نازنینم امروز عشق تو

جاری شد

در نغمه های شیرین دل آرا

( دل آرا شرکاء )

^.^.^.^.^

آرام گشودم دو پلک لرزان ام را

می زد دوباره نبض ضربان زندگی

چرخید نگاه پراز شوق ام

و خیره ماند بر روی آن کیسه سرخ 

مینگرسیتم ، آن قطرات سرخ

می چکید قطره قطره ، آن الماس سرخ 

می تراوید جرعه جرعه

به درون پیکره نیمه جان ام

پوشانده بود اشک سپاس

روح و دل و جان ام را

از تو انسان نیک سرشت

که با اهداء خون خود

بخشودی به جان دل آرا

آغاز یک زندگی دوباره 

( دل آرا شرکاء )

24 خرداد ماه


delara sh

ngHvh

ngHvh av;h

دلآرا شرکاء

یثمشقش


دلاراشرکا _ شاعر معاصر زن ایرانی

گشودم پنجره را

به سمت زیبایی دل

دوختم نگاه م را

به پگاه صبح

و لبخند زدم دل آرا

به نسیم دلنشین صبح

( دل آرا شرکاء )

 

 دیدم از دور

آن همسایه مهربان

شوقی از درون

فرا گرفت مرا

دادم سلامی زیبا

بر آن همسایه دل آرا

بود وجود او گرما بخش

در همسایگی ما

آرام بود و با فرهنگ

و با گذشت بسیار

همیشه باشی سلامت و پایدار

ای همسایه با فرهنگ و دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا شاعر معاصر زن ایرانی

ahuv
ahuv ck luhwv
nghvhav;h
n;gli khf
auv khf
hauhv khf
,dnd, khf
;gd\ khf

دلاراشرکا _ بانو شاعر عصر حال حاضر ایران

روزی از روزهای زیبای بهار

عزم سفر کردیم

به سوی جنگل های شمال

خوشحال بودیم و خندان

رفتیم به سوی جنگل گلستان

داشتم خاطراتی مبهم و دل آرا

از آن جنگل های زیبا

آخر می گذشت سال ها

از آخرین سفرم به ان جنگل ها

رفتیم و رفتیم ساعت ها

و بیشتر و بیشتر شد درخت ها

تا که دیدیم خود را در جنگل رویا

هوای تازه و دل آرا

پیچیده بود همه جا

می وزید نسیمی خنک

خواست دلمان که بنشینیم

در آن فضای زیبا

در این منوال دوخته شد

چشمانمان بر زمین

تا که می رفتیم

بود زباله ها بر زمین

تا که شدیم خسته

پیاده شدیم از ماشین

رفتیم مسیری تا انتها

که شاید در دورترها

پای درختان باشد تمیز و دل آرا

پا که می گذاشتیم بر زمین

فرو میرفتند زباله ها در زمین

پیچیده بود بوی نامطبوع

در فضای جنگلی که بود

روزی بکر و زیبا

با منظره ای دل آرا

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

21 مارس و یک فروردین

روز جهانی جنگل گرامی باد

 

 

 می گفت نازنین مادرم

نگاه کن به آب روان

و بسپار غمهایت را به آن

نگاه کن به آسمان

و دلت را بگشا چو آن

نگاه کن به سبزه

و بدان که زندگی

 سبزه و دل آرا

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا  بانو  شاعر عصر حال حاضر ایران

یثمشقشساخقشنش

nghvhav;h

ahuv uwv phg phqv hdvhk

ahuv

o,hkkni

auv

svhdkni

svhda

دلاراشرکا _ شاعر شعر نو ایران

 

دلاراشرکا شاعر شعر نو ایران


بود همهمه ای پر قیل و قال

از برای گرفتن

عکسی به یادگار

در برابر آن پرده

پر افسون و غوغا

ثبت کردم من نیز

عکسی دل آرا

برای خاطرات فردا

 ( دل آرا شرکاء )

 

 می روند خاطرات

در رودخانه اذهان

چه دل آرا و چه غم انگیز

دستی بیانداز و بگیر

آن شاخه زیبای محبت

در لحظه کنون

که تو را بیرون کشد

از آن سکون

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

 

شعر عاشقانه کوتاه

دلارا شرکا

دلنوشته عاشقانه

شعر ناب

دلاراشرکا

nghvhav;h

ahuv auv k,

ngk,aji

auv khf

دلاراشرکا

 

در آن دوردست ها دیدم تو را

تمنا کرد دلم تنها تو را

هر چند که دیدم خشکیده

آن علف زار سرسبز محبت

میان من و تو

باز می خواستم

و می خواستمت دل آرا

در آن گوشه قلبم تو را

( دل آرا شرکاء )

 

با آن عینک طلایی رویا

بود جهان کودکی ام

 زیبا و دل آرا

در جهانم نبود

آشفتگی و ظلم

همه را می دیدم

در تفاهم و صلح

( دل آرا شرکاء )


 


نشسته بودم

 بر مرکب رویا

به زیبایی و دل آرا

داشتم عینکی بر دیدگان

و می دیدم همه را

با عشق و محبت

و بود همه چیز ،

در زیبایی و مکنت

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

دلاراشرکا

شعر عاشقانه کوتاه

شعر زیبا دلاراشرکا

شعر عاشقانه دلارا شرکا

nghvhav;h

auv uharhki

n;gli uharhki

ljk uharhki

دلاراشرکا _ دلنوشته عاشقانه

 

دلاراشرکا

دلم خانه ای ست

دل آرا

با خورشیدی زیبا

تنورش هست

پر از هیزم معرفت

و گرمایش هست 

از عشق و صداقت 

( دل آرا شرکاء )

  

با نگاهی دلبرانه

خواندم تو را عاشقانه

آه که تو چه دل آرایی

آه که تو چه رعنایی

آه که تو همندیم دل آرایی

 ( دل آرا شرکاء )

دلنوشته عاشقانه
دلارا شرکا

ahuv

auv ;,jhi

nghvhav;h

ngk,aji uharhki

دلاراشرکا _ متن عاشقانه

 

 دلاراشرکا

متن عاشقانه

متن شعر عاشقانه

می گذشتند خاطرات دل آرا

چون صفحه فیلمی

بر روی پرده سینما

تمام آن لحظات تلخ و شیرین

تنهایی و هیجان

یأس و شوق

سرد و گرم

سکوت و فریاد

پخش می شد

در آن لحظه سکوت

من آبی ام

من لبریزم

از شعر و سروده دل آرا

 ( دل آرا شرکاء )

می گذرد زمان و دقایق

می رود در رودی همچون قایق

دریاب لحظات کنون

که تو را کند لایق

هم زندگی کن دل آرا

هم خوبی کن دل آرا

( دل آرا شرکاء )

 

 بتاب ای یار مهربان

در تنهایی شب هایم

همچون فانوسی درخشان

در تاریکی و هجران

و مرا سرمست از

با خود بودن کن

بتاب تو دل آرا

در شب های دل آرا

( دل آرا شرکاء )

ljk uharhki

ljk auv

ljk cdfh

ahuv

auv

nghvhav;h