delara
آرام و خرامان
میرفتم بالا از آن پله ها
آن پله های موفقیت و شکوفایی
در عصری طلایی
می نگرسیتم آن آثار
باقی مانده از تخت جمشید
در آن طلوع خورشید
که با من می گفت
می توان بهترین بود دل آرا
در هر زمان و جای که هستی
( دل آرا شرکاء )
^.^.^.^.^
دل زشوق دیدار تو پرگشود
هم از آن آشیانه
ره بپیمود
دل زتمنای دیدار تو
( دل آرا شرکاء )
delara sh
nghv h
nghv h av;h
دلارا شرکاء
یثمشقش ساخقشنش
delara
delara shoraka
محو تماشای توأم
تویی که در راستای زمانم
بنشسته ای خوش
گو غم غریبی و غربت
از توست ، از آن
برکت توست
( دل آرا شرکاء )
^.^.^.^.^
دوباره دلم عزم سفر کرد
به سوی آن شهر و کوهپایه
بر لبم لبخند نشسته بود
از تصور دیدن آن
کوه و جنگل و شهر دوباره
در دلم می خواندم نغمه های دل آرا
وَه که چه زیبا بود
آسمان آن شهر در بهار پارسال
تا که رسیدم به آن شهر و دیار
و دیدم بُرج هایی ، سر به فلک کشیده
بَر بٌلندای آن کوه از وسط نیمه شده
حمل میکرد جرثقیلی
تکه های مانده باقی
از آن کوه رویایی
و از سویی بار میزد کامیونی
تکّه های مانده باقی
از جنگل آن حوالی
دگر آبی نبود آسمان آن شهر
در کنار آن بیابان
آلوده بود ، هوای آن شهر
دلم غمگین شد ، از آن همه ظلمی
که رفته بود بر طبیعت
اشکم را فرو ریختم
و بر دلم نوید دادم
که شاید دوباره ، شُد بیابان زدایی
از آن شهر و منطقه
شاید که فردا ترمیم شٌد
آن لتمه های رفته
هر چند که دگر نیست
آن کوه برافراشته
( دل آرا شرکاء )
delara sh
nghvh
nghvh av;h
دلارا شرکاء
یثمشقش
delara
خوشا آن دمی که دل
از آن یار باشد
خوشا آن لحظه موعود
خوشا آن لحظه تیر رس
و آن چاشنی تاروپود
تو در جواب آیی
تو در رکاب آیی
تو در آن لحظه موعود
خوری سوگند جاودانه
تو در آن جام مینا بنگری
و از هستی خویش بدانی
( دل آرا شرکاء )
^.^.^.^.^
ایرانم ای وطنم
می کشمت به زیبایی
می بینمت در شکوفایی
در خاک ارزشمند تو
می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی
هم غنی و وسیع و دل آرایی
هم شکوهمند و سزاواری
ایران ای همه شکوه و افتخار من
همیشه باشی برقرار
همیشه باشی در اقتدار
( دل آرا شرکاء )
delara sh
ng Hvh
ng Hvh av;hM
دلارا شرکاء
یثمشقش ساخقشنش
delara
دلاراشرکا شعر عاشقانه
delara shoraka
هم جاریست بر لبم
آن نغمه های شیرین تو
در آن چکاوک دل کند آواز
رخ سیمین توست در دلم پیدا
نازنینم امروز عشق تو
جاری شد
در نغمه های شیرین دل آرا
( دل آرا شرکاء )
^.^.^.^.^
آرام گشودم دو پلک لرزان ام را
می زد دوباره نبض ضربان زندگی
چرخید نگاه پراز شوق ام
و خیره ماند بر روی آن کیسه سرخ
مینگرسیتم ، آن قطرات سرخ
می چکید قطره قطره ، آن الماس سرخ
می تراوید جرعه جرعه
به درون پیکره نیمه جان ام
پوشانده بود اشک سپاس
روح و دل و جان ام را
از تو انسان نیک سرشت
که با اهداء خون خود
بخشودی به جان دل آرا
آغاز یک زندگی دوباره
( دل آرا شرکاء )
24 خرداد ماه
delara sh
ngHvh
ngHvh av;h
دلآرا شرکاء
یثمشقش
گشودم پنجره را
به سمت زیبایی دل
دوختم نگاه م را
به پگاه صبح
و لبخند زدم دل آرا
به نسیم دلنشین صبح
( دل آرا شرکاء )
دیدم از دور
آن همسایه مهربان
شوقی از درون
فرا گرفت مرا
دادم سلامی زیبا
بر آن همسایه دل آرا
بود وجود او گرما بخش
در همسایگی ما
آرام بود و با فرهنگ
و با گذشت بسیار
همیشه باشی سلامت و پایدار
ای همسایه با فرهنگ و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
روزی از روزهای زیبای بهار
عزم سفر کردیم
به سوی جنگل های شمال
خوشحال بودیم و خندان
رفتیم به سوی جنگل گلستان
داشتم خاطراتی مبهم و دل آرا
از آن جنگل های زیبا
آخر می گذشت سال ها
از آخرین سفرم به ان جنگل ها
رفتیم و رفتیم ساعت ها
و بیشتر و بیشتر شد درخت ها
تا که دیدیم خود را در جنگل رویا
هوای تازه و دل آرا
پیچیده بود همه جا
می وزید نسیمی خنک
خواست دلمان که بنشینیم
در آن فضای زیبا
در این منوال دوخته شد
چشمانمان بر زمین
تا که می رفتیم
بود زباله ها بر زمین
تا که شدیم خسته
پیاده شدیم از ماشین
رفتیم مسیری تا انتها
که شاید در دورترها
پای درختان باشد تمیز و دل آرا
پا که می گذاشتیم بر زمین
فرو میرفتند زباله ها در زمین
پیچیده بود بوی نامطبوع
در فضای جنگلی که بود
روزی بکر و زیبا
با منظره ای دل آرا
( دل آرا شرکاء )
Delara shoraka
21 مارس و یک فروردین
روز جهانی جنگل گرامی باد
می گفت نازنین مادرم
نگاه کن به آب روان
و بسپار غمهایت را به آن
نگاه کن به آسمان
و دلت را بگشا چو آن
نگاه کن به سبزه
و بدان که زندگی
سبزه و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
یثمشقشساخقشنش
nghvhav;h
ahuv uwv phg phqv hdvhk
ahuv
o,hkkni
auv
svhdkni
svhda
دلاراشرکا شاعر شعر نو ایران
بود همهمه ای پر قیل و قال
از برای گرفتن
عکسی به یادگار
در برابر آن پرده
پر افسون و غوغا
ثبت کردم من نیز
عکسی دل آرا
برای خاطرات فردا
( دل آرا شرکاء )
می روند خاطرات
در رودخانه اذهان
چه دل آرا و چه غم انگیز
دستی بیانداز و بگیر
آن شاخه زیبای محبت
در لحظه کنون
که تو را بیرون کشد
از آن سکون
( دل آرا شرکاء )
Delara shoraka
شعر عاشقانه کوتاه
دلارا شرکا
دلنوشته عاشقانه
شعر ناب
دلاراشرکا
nghvhav;h
ahuv auv k,
ngk,aji
auv khf
در آن دوردست ها دیدم تو را
تمنا کرد دلم تنها تو را
هر چند که دیدم خشکیده
آن علف زار سرسبز محبت
میان من و تو
باز می خواستم
و می خواستمت دل آرا
در آن گوشه قلبم تو را
( دل آرا شرکاء )
با آن عینک طلایی رویا
بود جهان کودکی ام
زیبا و دل آرا
در جهانم نبود
آشفتگی و ظلم
همه را می دیدم
در تفاهم و صلح
( دل آرا شرکاء )
بر مرکب رویا
به زیبایی و دل آرا
داشتم عینکی بر دیدگان
و می دیدم همه را
با عشق و محبت
و بود همه چیز ،
در زیبایی و مکنت
( دل آرا شرکاء )
Delara shoraka
دلاراشرکا
شعر عاشقانه کوتاه
شعر زیبا دلاراشرکا
شعر عاشقانه دلارا شرکا
nghvhav;h
auv uharhki
n;gli uharhki
ljk uharhki
دلاراشرکا
دلم خانه ای ست
دل آرا
با خورشیدی زیبا
تنورش هست
پر از هیزم معرفت
و گرمایش هست
از عشق و صداقت
( دل آرا شرکاء )
با نگاهی دلبرانه
خواندم تو را عاشقانه
آه که تو چه دل آرایی
آه که تو چه رعنایی
آه که تو همندیم دل آرایی
( دل آرا شرکاء )
ahuv
auv ;,jhi
nghvhav;h
ngk,aji uharhki
دلاراشرکا
متن عاشقانه
متن شعر عاشقانه
می گذشتند خاطرات دل آرا
چون صفحه فیلمی
بر روی پرده سینما
تمام آن لحظات تلخ و شیرین
تنهایی و هیجان
یأس و شوق
سرد و گرم
سکوت و فریاد
پخش می شد
در آن لحظه سکوت
من آبی ام
من لبریزم
از شعر و سروده دل آرا
( دل آرا شرکاء )
می گذرد زمان و دقایق
می رود در رودی همچون قایق
دریاب لحظات کنون
که تو را کند لایق
هم زندگی کن دل آرا
هم خوبی کن دل آرا
( دل آرا شرکاء )
بتاب ای یار مهربان
در تنهایی شب هایم
همچون فانوسی درخشان
در تاریکی و هجران
و مرا سرمست از
با خود بودن کن
بتاب تو دل آرا
در شب های دل آرا
( دل آرا شرکاء )
ljk uharhki
ljk auv
ljk cdfh
ahuv
auv
nghvhav;h