دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا _ نوشته عاشقانه

 

در آن شب زیبا

تو بودی گرم و دل آرا

واژه عشق بود بر لبانت

اسم مرا داشتی بر زبانت

در آن نگاه دلبرانه

لبخند می زدی مستانه

هم مات تو شد دلم

آن هنگام که دادی

قول جاودانه

( دل آرا شرکاء )


 

 در آن ساعت های عاشقانه

نگاه میکردم به تودلبرانه

آمیخته بود تپش های قلب من

با تیک تاک ساعت دست تو

میزد ضربان قلب من

با نبض دست تو

می گفت صدای پیچیده

و آهنگین قلب من

که می خواهم

و می خواهمت دل آرا

تو بمان تا ابد در کنار دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا  نوشته عاشقانه
hauhv
nghvhav;h
k,aji uharhki
auv uharhki


دلاراشرکا _ شعر بسیار زیبای کودکانه

 

بو کشیدم

سیب تازه ای ،

بو کشیدم

آن شمیم و عطر دل آرا ی تازه ،

و گوش سپردم

به آن نغمه های دل آرای باران

باز مرا برد به آن

ساعت های روشن دیدار تو

باز سرمست شدم

به آن لحظه های دیدار و

به آن گرما

و عطر دل آرا ی تن تو

که مرا برد

به عالم رویا

( دل آرا شرکاء )

 

شعر کودکانه ساعت از اشعار بانو دلارا شرکا

تیک تاک  تیک تایک

تیک تاک  تیک تایک

با من بیا

با من بیا

کوچولو من

در ثانیه های من

من ساعتم

من هستم دوست تو 

در تقسیم لحظات روز تو

تیک تاک تیک تاک

من میگم به تو

وقت بیدار شدن

و خواب تو

تیک تاک تیک تاک

من میگم به تو

وقت دید و بازدید

و دیدار تو

یا به مدرسه و خانه رفتن تو

منم مقسم لحظات ناب تو

تیک تاک تیک تاک

تو بیا با من کوچولو من

در ساعت و دقیقه های من

تیک تاک تیک تاک

( دل آرا شرکاء )

اشعار بیادماندنی دلارا شرکا

hauhv

ahuv

auv

n;gli

;gd\

nghvhav;h


دلاراشرکا _ شعر عاشقانه کوتاه

اشعار زیبا دلارا شرکا

می رفت از پی او

چشمان نگران دل برادر

می زد از برای او

قلب مهربان برادر

می شنید سخنان پر درد او

گوش دل برادر

در سختی ها بود امداد رسان

 و دل آرا ، دل برادر

هم می دوید در طوفان حوادث

مهربان دل برادر

هم می گریست از ظلم های شده بر او

مهربان دل برادر

واژه ایثار و حمایت و مهر

برابر شد با برادر

برادر برادر برادر

وجودت هست

گرما بخش زندگی من

ای مهربان نازنین برادر

دوستت دارم

( دل آرا شرکاء )

 

 

 لحظه به لحظه می گذرد

ثانیه به ثانیه های دیدار تو

از راه میرسد

هم آشوبی ست در میان قلب من

خسته تو مسافر در راه

هم می کشم انتظار دیدار توِ

گمشده در سیلاب روزگار

هم شویم مژگان را با آب دیده

امید دیدار تو یار

هم رسیم به یکدیگر

باز به رسم بازی روزگار

هم دستی کشم به رخسار تو یار

هم بزدایم غبار رَه

از سیمای دل آرا ی تو یار

هم تو بخوان مرا دل آرا

در لحظه دیدار فردا

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا شعر عاشقانه کوتاه

nghvhav;h

auv uharhki

ahuv ck

ahuv uwv phqv

ahuv ksg hlv,c

دلاراشرکا _ شعر خاص

 

  دلارا شرکا اشعار زیبا

در اعماق وجود تو

چه زیبا آرام گرفت دلم

چه زیبا گفتی سخن

با من شیدا

با هر صدای

آهنگین امواج ت

پیام ها داری دریا

شنیدم سخن دریای ات

و آرم گرفت دل آرا

در آغوش آبی بی کرانت

( دل آرا شرکاء )

 

شاید باشد در آن بیراهه ها

دیدار من از آن عقاب ها

شاید که باشد رنگین

آن سکوت ژرف رویاها

با من باش

ای مونس و

همدم دل آرا

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا شعر خاص

شاعر امروز زن

ahuv

nghvhav;h

auv ohw

hauhv cdfh

auv cdfh

ahuv hlv,c ck



شعر عاشقانه کوتاه _ دلارا شرکا

 

شعر عاشقانه دلارا شرکا

به آن منظره فردا

می نگرم دل آرا

در آن تلئلو چمن زارها

می توان دریافت

آن زیبایی

زمردین آرزوها

( دل آرا شرکاء )

 

تو نشسته ای روبروی من

تو می نگری

در چشم دل آری من

من مغلوب توأم

در آغوش نگاه تو

غرق تمناست دلم

تو مرا باور کن

همه هوای توست

در سرم

( دل آرا شرکاء )

 

 

در این لحظه

نگاهم به نگاهت گره خورد

من میشناختم این نگاه دل آرا

با من بیا

با من برقص

با من تماشا کن

با من لحظه های جاودانه را

سیر کن

آخر من عاشقم

عاشق تو

( دل آرا شرکاء )

شعر عاشقانه کوتاه

دلارا شرکا

nghvhav;h

auv uharhki ;,jhi

ahuv

,dnd,

;gd\

ahuv luhwv

دلاراشرکا _ شاعرانه های زیبا


 


یک عدد گل سرخ چیدم

از برای دل خواهر

بردم آنرا و تقدیم کردم به خواهر

چه خندان شد چشمان خواهر

چون غنچه گل سرخ

باز شد لبان خواهر

بو کشید عطر دل آرا ی آن گل ، خواهر

مرا در آغوش خود کشید

آن مهربان خواهر

مرا بوسید

دوست دوست داشتنی من خواهر

هر دو با هم گفتیم

دوستت دارم خواهرم

( دل آرا شرکاء )



اولین تجربه غذا خوردن کودک نوزاد ، لحظه زیبا و دیدنی و شیرینی است.


 می توان با یک عکس یادگاری شروع غذا خوردن او را ثبت کرد .

شعر و ترانه بَه بَه را برای نوزاد کودک سرودم . تقدیم به شما خواننده گرامی

بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

ای جوووون

کوچولو من

میزنه بال بال

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه  بَه    بَه بَه

عشق دل آرای من

می تپه دلش برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

ای جوووونم

کوچولو من

 میزنه تاپ تاپ دلش

برای بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

یواش یواش یواش تر

عشق شیرین زبون مادر

واسه تو یکی یه یدونه

هست یه عالمه بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

بَه بَه بَه بَه   بَه    بَه بَه

( دل آرا شرکاء )

 دلاراشرکا

شاعرانه های زیبا

nghvhav;h

ahuvhki

auv cdfh

n;gli

o,hkkni

svhdkni

svhda

دلاراشرکا

برف سفید و نقره ای

نشست بر کوه و دشت وکویر

برف زیبا و دل آرا

دگرگون کرد زندگی ما را

برف سفید و پاک

پوشاند آلودگی ها را

برف دل آرا می بارد

و می برد غم ها را

( دل آرا شرکا )


برف برف برف

ببار ببار ببار

دوباره آرام و دل آرا

ببار و بپوشان

هر چه ناراستی را

ببار و بپوشان

غم های دنیا

ببار که سفید شود دنیا

که من می کشم باز

نقاشی زندگی ام را

دل آرا و زیبا

( دل آرا شرکا )

 

 

 

می خواندم داستانی که حکایت داشت

از لحظه شروع حمله مهاجمینی به قصری

در آن قصر زیبا

زنی بود مسئول کودکان

که از قبل آموزش داده بود به آنان

در هنگام حمله مهاجمان

آرام و خرامان

بگریزند از کاریز کنار قصر

و خود را پنهان کنند در میان مردمان

تا شاید نجات دهند جان

در نهایت مهاجمان ستمگر

و تنگ نظر و مال اندوز

گرفتند و کشتند وشکنجه دادند

مردان شهر در آن روز

و تعدی کردند به زنان و دختران

و بردند به اسیری و بردگی نوجوانان

و شدند صاحب زمین

و آبادی دل آرای آنان

و شدند مالک ثروت و جان آنان

سراسر داستان بود

خواری و رنج و خفت آنان

که اشاره می کرد

به بی فکری و راحت طلبی

و خوش خیالی  

و بی تدبیری آن مردمان

که عاقبت شدند کشته

و اسیر و برده مهاجمان

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

nghvhav;h

ahuv

auv

jvhki svh

n;gli cdfh

o,hkkni

;gd\

دل آرا شرکا _ شعر عاشقانه کوتاه


شعر عاشقانه کوتاه

در نگاهم خواندی

آن دوستت دارم را

در لبخندم دیدی

آن محبت بیکرانم را

در سرخی گونه هایم دیدی

آن حجب و حیا را

در کمانی ابروانم دیدی

آن صبر و صلابتم را

در پیچ گیسوانم دیدی

آن ظرافت احساساتم را

دل آرا به تو بست دل

من آن توام مرا دریاب دل آرا

( دل آرا شرکاء )


امشب شب یلداست

دل ما پر از آرزوهاست

امشب شب یلداست

قلب ما پر از شکوفه های دل آراست

می خوریم آجیل و تخمه

قاچ می کنیم هندوانه سرخ

دان می کنیم انار سرخ

ما شادیم تا خود صبح

گوش می کنیم نوای آهنگین موسیقی

شب مان را می کنیم رنگی

امشب که طولانی ترین شب سال است

ما دورهمیم و با هم می خندیم

ما می خوانیم امشب

ترانه زندگی مان را دل آرا

تا خود صبح

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا
nghvhav;h
n;gli
ahuv
auv
jvhki svh
o,hkkni

دلارا شرکا _ شاعرانه های عاشقانه او

رفته بودیم برای بازی مفرح بولینگ

بودم در جایگاه پرتاب توپ بولینگ

نگریستم به آن توپ سنگین بولینگ

فکرم شد معطوف کار و هدف و توپ بولینگ

می اندیشیدم به تشابه هدف و بازی بولینگ

انتخاب هدف بزرگتر

برداشتن توپی سنگین تر

و آنگاه برداشتن گام در مسیر شروع

و سپس افتادن در مسیر درست

و رفتن و رفتن

تا رسیدن به پیروزی شیرین

و موفقیت دل آرا

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

 

دلارا شرکا شاعرانه های عاشقانه او

می ریخت

آن پنبه دانه های نقره ای

از آسمان پر ابر نیلی

بودیم سرمست و شاد

در میان آن برف و باد

همچون آن درختان در میان برف

که بودند تک تک

پنهان و نمایان

می شدیم پنهان و نمایان

دل آرا و خندان

 ( دل آرا شرکاء )


 

شاعر زن دلارا شرکا


می تپید بی امان ضربان قلبش به تکرار

چون بچه آهویی در حادثه گرفتار

گرفته بود نفس

در آن قفس

بود تنش از عرق خیس

بی تامل نگاهی انداخت به پشت سر

شعله می کشیدند زبانه های آتش

و می سوخت اسباب خانه در آتش

گر تامل میکرد بیش از این

سوخته بود او هم ، در آتش

گرفت تصمیم آخرش

رفت به سمت پنجره

و نگریست به خیابان

از طبقه دهم آپارتمان

خواست که خود را

پرت کند در خیابان

شاید که نجات یابد جان

به ناگه حس کرد

دستی بر شانه

برگشت

و دید آن آتش نشان فداکار

آتش نشان برداشت

ماسک خود را از روی صورت

و آن را گذاشت

بر روی چهره

پریشان و مضطرب کودک

آه دوباره زندگی

آتش نشان به سرعت باد

او را گرفت

از میان زبانه های آتش

و برد به سمت زندگی

وقتی رسیدن به بیرون از آتش

آن فرشته دل آرا

از دست داده بود

جان خود را

جانش را داد تا جانی نگهدارد

او شهید شد در راه انسانیت

او نمی میرد

چرا که انسان فداکار

تا ابد زنده است

و نامش هست

دل آرای انسانیت

( دل آرا شرکاء )


 

 

 nghvhav;h

 تو به من مینگریستی زیبا و دل آرا

خجالتی فرا گرفت مرا

چون غنچه گل جمع شدم

در دل داشتم شوق تماشای تو

ولی پنهان کردم روی دل آرا

( دل آرا شرکاء )


ahuv

auv

n;gli

o,hkkni

l,cd; ,dnd,


دلاراشرکا کیست _ شاعر محبوب عصر جدید

پسرم تاج سرم

رفته به خرید

پسرم تاج سرم

می کنه جا به جا وسایل سنگین

پسرم تاج سرم

کمک منِ در روزهای غریب

وقتی هستم بیمار او هست در کنار

او می برد مرا به دکتر

می خرد دارو و مایحتاج

وقتی که خوشحالم

 او می خندد شاد

پسرم ای هم ندیم

روزهای سخت و دل آرا

دوستت دارم

( دل آرا شرکاء )

دخترم ماه دل آرای من

دخترم شیرین زبون من

دخترم مونس روز های دلتنگی و شاد

دخترم عروس زیبا و دل آرا

دوستت دارم یک دنیا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا کیست

شاعر محبوب عصر جدید

nghvhav;h

ahuv

auv

n;gli

,dnd,

ck

nojv cdfh