دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دلاراشرکا_ شعر زیبای لباس دلارا

لباس خوش رنگ و زیبا

راستی که به تن

چه دل آرا ست

در آن رنگ و نقش افسون کننده آن

براستی که

زندگی دل آرا ست

من می چرخم با آن لباس دل آرا

و می خندم با دنیای دل آرا

( دل آرا شرکا )


دلارا

delara

شاعر زن دلاراشرکا
یثمشقش
nghvh
ahuv ck
nghvhav;h


دلارا شرکا _ شاعرانه های عاشقانه او

رفته بودیم برای بازی مفرح بولینگ

بودم در جایگاه پرتاب توپ بولینگ

نگریستم به آن توپ سنگین بولینگ

فکرم شد معطوف کار و هدف و توپ بولینگ

می اندیشیدم به تشابه هدف و بازی بولینگ

انتخاب هدف بزرگتر

برداشتن توپی سنگین تر

و آنگاه برداشتن گام در مسیر شروع

و سپس افتادن در مسیر درست

و رفتن و رفتن

تا رسیدن به پیروزی شیرین

و موفقیت دل آرا

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

 

دلارا شرکا شاعرانه های عاشقانه او

می ریخت

آن پنبه دانه های نقره ای

از آسمان پر ابر نیلی

بودیم سرمست و شاد

در میان آن برف و باد

همچون آن درختان در میان برف

که بودند تک تک

پنهان و نمایان

می شدیم پنهان و نمایان

دل آرا و خندان

 ( دل آرا شرکاء )


 

شاعر زن دلارا شرکا


می تپید بی امان ضربان قلبش به تکرار

چون بچه آهویی در حادثه گرفتار

گرفته بود نفس

در آن قفس

بود تنش از عرق خیس

بی تامل نگاهی انداخت به پشت سر

شعله می کشیدند زبانه های آتش

و می سوخت اسباب خانه در آتش

گر تامل میکرد بیش از این

سوخته بود او هم ، در آتش

گرفت تصمیم آخرش

رفت به سمت پنجره

و نگریست به خیابان

از طبقه دهم آپارتمان

خواست که خود را

پرت کند در خیابان

شاید که نجات یابد جان

به ناگه حس کرد

دستی بر شانه

برگشت

و دید آن آتش نشان فداکار

آتش نشان برداشت

ماسک خود را از روی صورت

و آن را گذاشت

بر روی چهره

پریشان و مضطرب کودک

آه دوباره زندگی

آتش نشان به سرعت باد

او را گرفت

از میان زبانه های آتش

و برد به سمت زندگی

وقتی رسیدن به بیرون از آتش

آن فرشته دل آرا

از دست داده بود

جان خود را

جانش را داد تا جانی نگهدارد

او شهید شد در راه انسانیت

او نمی میرد

چرا که انسان فداکار

تا ابد زنده است

و نامش هست

دل آرای انسانیت

( دل آرا شرکاء )


 

 

 nghvhav;h

 تو به من مینگریستی زیبا و دل آرا

خجالتی فرا گرفت مرا

چون غنچه گل جمع شدم

در دل داشتم شوق تماشای تو

ولی پنهان کردم روی دل آرا

( دل آرا شرکاء )


ahuv

auv

n;gli

o,hkkni

l,cd; ,dnd,


دلارا شرکا _ اشعار خاص و بسیار زیبا

 

امشب شب یلداست

دل ما پر از آرزوهاست

امشب شب یلداست

قلب ما پر از شکوفه های دل آراست

می خوریم آجیل و تخمه

قاچ می کنیم هندوانه سرخ

دان می کنیم انار سرخ

ما شادیم تا خود صبح

گوش می کنیم نوای آهنگین موسیقی

شب مان را می کنیم رنگی

امشب که طولانی ترین شب سال است

ما دورهمیم و با هم می خندیم

ما می خوانیم امشب

ترانه زندگی مان را دل آرا

تا خود صبح

( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

 

 

 

وزیدن گرفت نسیم خوب بهار

بر زمین خشک و خار

رفتیم بر بالای کوه های اطراف شهر

لب مان خندان بود و می شنیدیم

آواز خوش پرندگان

تا که رسیدیم بر بالای آن کوه زیبا

اما دگر نبود صدای نغمه پرندگان

پیچیده بود در دل کوه

صدای گوش خراش

ابزار آلات و ماشین های پردود

در برابر دیدگان ما

 می بریدند و قطعه قطعه می کردند

آن کوه های دل آرا

با آن ماشین های گوش خراش

و بد شکل و ناهنجار

حفر کرده بودند گودال بزرگی

و بود در کنار آن

تلی از خورده سنگ های باقی

حاصل آن حفاری

و به نظر بود همچون

نخاله های ساختمانی

بود مثل این کوه بی گناه

کوه هایی بسیار که  تکه و کنده

و برداشته شده بودند بی گناه

و رها شده بودند در آن بیابان

آن منظره دهشتناک

چیزی نبود به جز

قتل و تکه پاره کردن کوه ها

که به درد آورد قلب دل آرا   

( دل آرا شرکاء )


Delara shoraka


 


مطالعه میکردم زمین شناسی

از نحوه تشکیل و تولد کوهی

به مدت چهل میلیون سال زمینی

کنجکاوانه آن مدت زمان را

محاسبه کردم با نسل انسان

گرفتم

هر صد سال با سه نسل انسان

هر یک میلیون سال سی هزار نسل انسان

هر چهل میلیون سال

یک میلیون و دویست هزار نسل انسان

و آنرا در هفت میلیارد جمعیت کنونی انسان

شد عددی نجومی

در این هنگام پی بردم به ارزش کوهی

یادم آمد از آن کوه های حاشیه شهر  

برخی از آنها برای معدن و جاده

برکنده شده بودند

از جا ، یا از وسط یا از گوشه

و بر روی و دور بعضی از آنها

 بخاطر داشتن آب و هوای خوش

مدفون شده بودند

در بین ساختمان ها و برج ها

و در این میان

دیدم آن مظلومیت

کوه های زیبا و دل آرا

 ( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

 

 شاعر زن دلارا شرکا

با پیراهنی سفید و دل آرا

با قلبی پر از عشق و وفا

با چشمانی پر از انتظار

نشستم به امید دیدار

شاید که دیر رسی

به من عاشق وفادار

من هم چیدم

گل های رز عشق را از سیم

و آنرا گذاشتم

داخل گلدانی از محبت

آری تو می رسی به من

با عشق دل آرا

 ( دل آرا شرکاء )

Delara shoraka

دلارا شرکا  اشعار خاص و بسیار زیبا

یثمشقشساخقشنش

nghvhav;h

ahuv

auv

n;gli

;gd\