دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا
دلاراشرکا

دلاراشرکا

delara shoraka سروده های بسیار لطیف و زیبای بانو دلارا شرکا

دل آرا شرکا _ شعر عاشقانه کوتاه


شعر عاشقانه کوتاه

در نگاهم خواندی

آن دوستت دارم را

در لبخندم دیدی

آن محبت بیکرانم را

در سرخی گونه هایم دیدی

آن حجب و حیا را

در کمانی ابروانم دیدی

آن صبر و صلابتم را

در پیچ گیسوانم دیدی

آن ظرافت احساساتم را

دل آرا به تو بست دل

من آن توام مرا دریاب دل آرا

( دل آرا شرکاء )


امشب شب یلداست

دل ما پر از آرزوهاست

امشب شب یلداست

قلب ما پر از شکوفه های دل آراست

می خوریم آجیل و تخمه

قاچ می کنیم هندوانه سرخ

دان می کنیم انار سرخ

ما شادیم تا خود صبح

گوش می کنیم نوای آهنگین موسیقی

شب مان را می کنیم رنگی

امشب که طولانی ترین شب سال است

ما دورهمیم و با هم می خندیم

ما می خوانیم امشب

ترانه زندگی مان را دل آرا

تا خود صبح

( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا
nghvhav;h
n;gli
ahuv
auv
jvhki svh
o,hkkni

دلارا شرکا _ شاعرانه های عاشقانه او

رفته بودیم برای بازی مفرح بولینگ

بودم در جایگاه پرتاب توپ بولینگ

نگریستم به آن توپ سنگین بولینگ

فکرم شد معطوف کار و هدف و توپ بولینگ

می اندیشیدم به تشابه هدف و بازی بولینگ

انتخاب هدف بزرگتر

برداشتن توپی سنگین تر

و آنگاه برداشتن گام در مسیر شروع

و سپس افتادن در مسیر درست

و رفتن و رفتن

تا رسیدن به پیروزی شیرین

و موفقیت دل آرا

( دل آرا شرکاء )

Delarashoraka

 

دلارا شرکا شاعرانه های عاشقانه او

می ریخت

آن پنبه دانه های نقره ای

از آسمان پر ابر نیلی

بودیم سرمست و شاد

در میان آن برف و باد

همچون آن درختان در میان برف

که بودند تک تک

پنهان و نمایان

می شدیم پنهان و نمایان

دل آرا و خندان

 ( دل آرا شرکاء )


 

شاعر زن دلارا شرکا


می تپید بی امان ضربان قلبش به تکرار

چون بچه آهویی در حادثه گرفتار

گرفته بود نفس

در آن قفس

بود تنش از عرق خیس

بی تامل نگاهی انداخت به پشت سر

شعله می کشیدند زبانه های آتش

و می سوخت اسباب خانه در آتش

گر تامل میکرد بیش از این

سوخته بود او هم ، در آتش

گرفت تصمیم آخرش

رفت به سمت پنجره

و نگریست به خیابان

از طبقه دهم آپارتمان

خواست که خود را

پرت کند در خیابان

شاید که نجات یابد جان

به ناگه حس کرد

دستی بر شانه

برگشت

و دید آن آتش نشان فداکار

آتش نشان برداشت

ماسک خود را از روی صورت

و آن را گذاشت

بر روی چهره

پریشان و مضطرب کودک

آه دوباره زندگی

آتش نشان به سرعت باد

او را گرفت

از میان زبانه های آتش

و برد به سمت زندگی

وقتی رسیدن به بیرون از آتش

آن فرشته دل آرا

از دست داده بود

جان خود را

جانش را داد تا جانی نگهدارد

او شهید شد در راه انسانیت

او نمی میرد

چرا که انسان فداکار

تا ابد زنده است

و نامش هست

دل آرای انسانیت

( دل آرا شرکاء )


 

 

 nghvhav;h

 تو به من مینگریستی زیبا و دل آرا

خجالتی فرا گرفت مرا

چون غنچه گل جمع شدم

در دل داشتم شوق تماشای تو

ولی پنهان کردم روی دل آرا

( دل آرا شرکاء )


ahuv

auv

n;gli

o,hkkni

l,cd; ,dnd,


دلاراشرکا _ خاص ترین اشعار

 

دلاراشرکا خاص ترین اشعار

من چه عاشقانه

به تو دلبستم به رسم زمانه

می میرم برای آن لبخند دل آرا

 و تبسم عاشقانه

تو را میبینم و باز سر می سپارم

به آن نگاه سرمستانه

تو در آتش اشتیاق منی

همسفرم بیا

و باز بنگر مرا

با یک لبخند عاشقانه

( دل آرا شرکاء )

 

امروز لبخند دل آرای پیروزی

نقش بست بر لبانم

آن هنگام که دیدم

نگاه پر تمنای تو را

تو پَر میکشیدی

برای آن لبخند دل آرای من

( دل آرا شرکاء )

 

 

  شاعر زن معاصر ایران

بانو دلارا شرکا

 چه نفس گیر بود

آن مسابقه

میان عشق و عقل

گهی پیروز بود عشق

و گهی عقل

گهی می تاختند

 هر دو با هم

 بر من بیچاره عشق

هنوز دل آرا می نگرد

به آن مسابقه

نفس گیر و هیجان انگیز

میان عشق و عقل

( دل آرا شرکاء )

 

در آن رنگ زیبای

شکوفه های بهاری

دیدم زندگی را

خوشرنگ و دل آرا

وه که چه زیبایی زندگی

وه که چه دل آرایی زندگی

(دل آرا شرکاء )

نوشته عاشقانه
دلنوشته عاشقانه
دلاراشرکا
دلنوشه خاص

nghvhav;h

ahuv ck luhwv hdvk

auv k,

ngk,aji ohw

n;gli ohw

,dnd, uharhki

;gd\ uharhki

دلاراشرکا _ شعر زیبای عاشقانه کوتاه دلاراشرکا

 دلارا شرکا سروده های دلنشین او

شاپرک

گر جدا می شد

عاشق از معشوق

جدا می شد

شاپرک هم از معشوق

همچون آن شاپرک عاشق

گشتم به دورت دل آرا

می سوزد و نرم میشود

قلب عاشق من دل آرا

در میان آن حرارت

عشق سوزان تو

اکنون دل من

الماسی ست سرخ

در میان همه قلب ها

( دل آرا شرکاء )


آتش نشان ای مرد مهربان

آتش نشان ای همره خوبان

آتش نشان

ای ایثارگر گذشته از جان

آتش نشان

ای پیشرو در سیلاب حوادث

آتش نشان

ای ناجی آسیب دیدگان

آتش نشان

ای مظهر ایثارگران

آتش نشان

قلب من دارد از مهر تو نشان

آتش نشان

تن تو باد سلامت

ی مرد با شرافت

که هست وجودت زیبا

و دل آرای انسانیت

( دل آرا شرکاء )

 


 عاشقانه

آن شب دل آرا و عاشقانه

چه زیبا بود و لبریز از ترانه

آن دعوت زیبای تو

به شامی عاشقانه

بود بهانه ای

برای دیداری عاشقانه

در آن ثانیه های مدت صرف شام

چشمان تو بود برمن

چه تحسین برانگیز و عاشقانه

من احساس میکردم

 تو را با تمام وجود

ای عشق رنگین از ترانه

( دل آرا شرکاء )


شعر زیبای عاشقانه کوتاه
دلاراشرکا
شعر عاشقانه زیبا
متن زیبا
nghvhav;
ahv
auv harhki
auv cdfh
ljk cdfh
k,aji cdfh

دلاراشرکا _ شعر عاشقانه زیبا

 

ایران

ایران ای سرزمین دل آرا

ای روشنی دلها

ای رسته از پلیدی و ظلم و ستم

ای که در اوج بودنت

خواست هر فرزندت

ای جاری شده از مهر مردمانت

ایران وطنم

تو را ساخته اند به زیبایی

مردمانی خوب

در اعصاری طولانی

چه سربلند و رویایی

هست آن عزت و شرف

در وجود هر ایرانی

ایران ایرانم

در هوای پاکت

قلبم می تپد

فقط در عشق تو

سرزمین دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا شعر عاشقانه زیبا

 

 بودم در خواب و اغماء

به ناگه مرا خواند صدایی ظریف و زیبا

بگفت که من پرستار توأم امشب

بر بالین توأم امشب

تا که تو به خود آیی به سلامت ، امشب

باز اغماء مرا با خود برد به رویا

دوباره مرا به خود آورد

صدایی با محبت و گیرا

جویای حالم شد با احساسی زیبا

آرام گشودم لبهایم لرزانم

و گفتم خوبم

بگفت پزشکم به آرامی

که شب گذشته است از نیمه

خبردار احوال تو شدم در خانه

سراسیمه خود را رساندم به بالین تو

دوباره محو شد تصویر و صدای او

پزشک و پرستارم بودند در تکاپو

بعد از ساعت ها در اغماء

همان صدای زیبا خواند مرا

آرام گشودم دو چشمم را

دوباره سلام می کرد زندگی

با آن شور و عشق همیشگی

هم اکنون می نویسم

از تو پزشک یگانه دلسوز

 و از تو پرستار نمونه جان سوز

جان تازه گرفت دل آرا

از عشق و تلاش شما

سپاس ای مهربان پزشک م

سپاس ای نازنین پرستارم

( دل آرا شرکاء )

 

سنجاقک

وه که چه آسمان دل آراست

با وجود آن سنجاقک های زیبا

در آن چمنزار سرسبز رویا

شده بود مفتون دلم

در چرخش و رقصیدن های

آن سنجاقک های

رنگارنگ زیبا

 ( دل آرا شرکاء )

دکلمه زیبا دلارا شرکا

ahuv ck

auv

nghvhav;h

n;gl uharhki

o,hkkni

دلاراشرکا _ دلنوشته زیبای عاشقانه

 

شیره خونین درخت

در دشتی افسوس برانگیز

بریده دیدم پیکر

درختان دل انگیز

می کشیدند و می بردند

الوارهای آن درختان نگون بخت

با قصاوت و نادانی مضاعف

شیره ای سرخ رنگ

جاری بود از تنه یکی از آنها

آن خون سرخ رنگ

داشت فریادی بی صدا

بی شک هر که برید درختی زیبا

او را کشته است در دنیا

دستی کشیدم

بر روی آن تنه نازنین درخت

دستانم آغشته شد

به شیره خونی رنگ

با آن شیره خونین درخت

نوشتم از آن ظلمی که بر او رفت

من میکارم درختی چون تو دل آرا

که سرمست کند همه دل ها را

نگهدار توأم ای درخت زیبا

تا که تو را به سپارم به نسل فردا

( دل آرا شرکاء )

 


تخت جمشید

آرام و خرامان

میرفتم بالا از آن پله ها

آن پله های موفقیت و شکوفایی

در عصری طلایی

می نگرسیتم آن آثار

باقی مانده از تخت جمشید

در آن طلوع خورشید

که با من می گفت

می توان بهترین بود دل آرا

در هر زمان و جای که هستی

( دل آرا شرکاء )

 

 

ایرانم ای وطنم

می کشمت به زیبایی

می بینمت در شکوفایی

در خاک ارزشمند تو

می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی

هم غنی و وسیع و دل آرایی

هم شکوهمند و سزاواری

ایران ای همه شکوه و افتخار من

همیشه باشی برقرار

همیشه باشی در اقتدار

( دل آرا شرکاء )

  

ایران ایرانم

ای سرزمین آبا و اجدادم

ای سرچشمه گرفته

از هنر و مهر و دوستی

گنجینه هایت بس دل آرا

عطر هوایت هست

دل انگیز و روح افزا

ایران ای وطنم

تا که هست زمین پیدا

تو باشی سرافراز و جاویدان

 ( دل آرا شرکاء )

دلاراشرکا دلنوشته زیبای عاشقانه

اشعار عاشقانه

شعر ناب

دلنوشته ناب

سروده ناب

دلارا شرکا

nghvhav;h

av khf

sv,ni khf

ngk,ai khf

hauhv

دلاراشرکا _ شاعرانه های زیبا

 


روز بین المللی بشر دوستی


که گیرد دست او

اویی که رنج می کشد

از حوادث رفته بر او

اویی که درمانده است

در جنگ و خشونت

یا که در قحطی و مصیبت

یا که در بلایای طبیعی ،

آیا شیردلی هست ؟

آیا انسانی پیدا می شود ؟

چشمان پر از انتظارش

هنوز می جوید

نجات دهنده خویش را

او حتما می آید

در لباس یک بشردوست

صلیب سرخ و هلال احمر

یا یک ناجی آتش نشان

یا در پوشش اورژانس

یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید

او که گذشته است از راحتی

و آسایش و زندگی خود

دراز میکند ، دستان پر مهرش را

و می گیرد دستان تو را

تویی که گرفتار شدی

در حادثه و مصیبت روزگار

( دل آرا شرکاء )

29 مرداد

19 اوت ( آگوست )

روز جهانی بشر دوستی

 

به مناسبت روز جهانی خبرنگار

نشسته بودیم

گرداگرد تلویزیون

که ناگاه پخش شد

این خبر از تلویزیون

به گزارش خبرنگار ما

در ادامه از جلوی دیدگان ما

می گذشت تصاویری از یک فاجعه

مردمان را می دیدیم بی سرپناه

در ویرانه ای خراب

صدمه دیده بودند

آن مردمان شک زده

در آن مصیبت و غم

عزیزان از دست رفته

لحظه به لحظه

گزارش می داد خبرنگار

از احتیاجات آن مردم گرفتار

او بود دوشادوش مددرسانان

آتش نشان و هلال احمر و اورژانس

در آن منطقه که نبود هیچ امکاناتی

آنها بودند در تلاطم و نجات انسانهای بیگناه

کلمه انسانیت در این لحظه

برایم شد معنا

با کدامین واژه می توان

تقدیر کرد از شما انسان های

پر از مهر و فداکار و دل آرا

فقط می توانم بگویم

تو را سپاس

ای انسان نیک سرشت

شما را با جوهره ای

از طلا باید نوشت .

( دل آرا شرکاء )

17 مرداد

 

به مناسبت روز جهانی خانواده

چشمانم گشوده شد

در آغوش خانواده ای

پر از مهر

من پرورده شدم

در دامان خانواده ای

پر از عشق

پر از ایثار و تلاش و مشوق

من اکنون میبینم

جهانم را دل آرا

در امنیت و صلح و صفا

دنیای من روشن است

چون دارم خانواده ای

خوب و دل آرا

( دل آرا شرکاء )

25 مرداد

15 مه _ 25 اردیبهشت

 

از وجود پر مهرت پدر

زندگیم شده گلگون

تو که خود واژه عشقی

تو که خود

آغاز سرنوشت دل آرایی

از تو رسید همه هستی من

نبض مرا ببین

چه بی وقفه میزند

این نوای آهنگین

از وجود توست

پدر دوستت دارم

( دل آرا شرکاء )



 

پدری دارم عزیز و مهربان

هم دوستش دارم به اندازه جان

پدرم با از خودگذشتگی فراوان

می کند کار و تلاش فراوان

هنگام غروب ، می رسد از راه

پدرم با خستگی فراوان

درون دستانش هست

پر از میوه و چیز های خوب و دل آرا

من می دوم شاد و خوشحال

به استقبال پدر مهربان

پدرم دارد بر لبش لبخندی دل آرا

او می کشد مرا در آغوش گرمش

و می زند بوسه ای پر مهر، بر پیشانی ام

من از پدرم آموختم

گذشت و ایثار و حمایت از خانواده را

پدر جانم همیشه زنده باشی

زمین تا که هست

باشد سایه دل آرای تو بر سرمان

( دل آرا شرکاء )




مادرم در وصف عشق تو

قلم را لغزاندم بر روی کاغذ

جوهرش ، رنگش را باخت

در مقابل مهر و صفایت

مادرم می نویسم از توکه 

شروع زندگی منی

تو که از جان و تن خود

بخشودی بر من جان دل آرا

هم تو هستی برایم

استوره ای دل آرا

مادرم ای باعث

سرسبزی و خرمی دلم

قدم هایت را با بوسه هایم

گلباران می کنم

و دستان زحمت کشت را

بر چشمانم می کشم

مادرم تو تا ابد

در قلبم هستی جاری

( دل آرا شرکاء )


 

   

لالایی

لالایی لالایی ای کودک شیرین مامانی

لالایی لالایی ای همدم روزهای تنهایی

لالایی لالایی ای مونس دل بابا و مامانی

لالایی لالایی ای قشنگ کننده روزهای طولانی

لالایی لالایی فردا تو می آیی با سرافرازی

لالایی لالایی فردا تو هستی

مایه افتخار هر ایرانی

لالایی لالایی تو را میبینم

پیروز بر آن چالش های دنیای

لالایی لالایی تو را مینگرم

با دستانی پر زشهامت

و فهم و معرفت انسانی

لالایی لالایی تو را شنیدم

پر از آواز پیروزی، بر آن دیو کاهلی

لالایی لالایی تو را میبینم

با قدرت در آن روزهای سخت روزگار

لالایی لالایی تو هستی

دل آرا در آن عرصه فردا

( دل آرا شرکاء )


  دلاراشرکا شاعرانه های زیبا

شعر خاص دلاراشرکا

شعر زیبا دلاراشرکا

شعر عاشقانه دلاراشرکا

شعر بیادماندنی دلاراشرکا

nghvhav;h

auv

ahv

n;gli

svhdkni

svhda

,dnd,

;gd\

دلاراشرکا _ شعر عاشقانه کوتاه

در آن روز گرم تابستان

در آن جنگل و گلستان

لبریز بودیم از شادی و مهر

تو در من گم گشته بودی

و من تو را می دیدم دل آرا

( دل آرا شرکاء )


 

در هوای خوب و دلپذیر

می توان استشمام کرد

عطر دل آرای زندگی

( دل آرا شرکاء )

  دلاراشرکا شعر عاشقانه کوتاه

می درخشیدند ستاره های دنیا

بر روی رود خانه زیبا  

موج می زد و می رفت شتابان

 آن رودخانه زلال و دل آرا

( دل آرا شرکاء )


دکلمه دلارا شرکا
صدای دلارا شرکا

auv nghvh av;h

n;gli cdfh nghvh av;h

wnhd nghvh av;h

auv nghvh


دلاراشرکا از شاعران زن محبوب شعر نو

چه زیبا بود و دل آرا

آن نغمه های پرندگان زیبا

می زیستند به آرامی

پرندگان گوناگون رویایی

بودند در کنار هم

با شادی و دل آرا

( دل آرا شرکاء )


 دلاراشرکا از شاعران زن محبوب شعر نو 

باز هم هوای باران

باز هم صدای خش خش برگ ها

باز هم نوبت عشق دل آرا

بازهم رقص دل انگیز ریزش برگ ها

باز هم هوای ابر و نسیم خوش

باز هم صدای صاعقه و رعد و برق

باز هم دویدن بر روی زمین های خیس

باز هم جمع کردن برگ های خشک و رنگی

سبز و زرد و قرمز

باشد مبارک آغاز مهر

باشد مبارک پاییز

فصل دل آرای رنگ ها

( دل آرا شرکاء )


دلارا شرکا کیست

nghvh av;h ;dsj

ahuv

auv nghvh

ahuv nghvh

n;gli nghvh

wnhd nghvh

دلاراشرکا کیست _ شاعر محبوب عصر جدید

پسرم تاج سرم

رفته به خرید

پسرم تاج سرم

می کنه جا به جا وسایل سنگین

پسرم تاج سرم

کمک منِ در روزهای غریب

وقتی هستم بیمار او هست در کنار

او می برد مرا به دکتر

می خرد دارو و مایحتاج

وقتی که خوشحالم

 او می خندد شاد

پسرم ای هم ندیم

روزهای سخت و دل آرا

دوستت دارم

( دل آرا شرکاء )

دخترم ماه دل آرای من

دخترم شیرین زبون من

دخترم مونس روز های دلتنگی و شاد

دخترم عروس زیبا و دل آرا

دوستت دارم یک دنیا

( دل آرا شرکاء )


دلاراشرکا کیست

شاعر محبوب عصر جدید

nghvhav;h

ahuv

auv

n;gli

,dnd,

ck

nojv cdfh